رمان عشق ممنوعه پارت ۱۸
سوار هواپیما شدیم.
نیکا و ارسلان تو هواپیما پیش هم افتادم منم با آتوسا متینو امیرانکاهم باهم افتادن
من دوس نداشتم نیکا و ارسلان پیش هم بشینن رفتم بهشون گفتم
دیا. نیکا میشه بلیطتو بدی به من اینجا بشینم تو هم بلیط منو بگیر برو سر جای من بشین
نیکا. ام خب باشه
دیا. مرسی عشقم
نیکا. خواهش میکنم جیگر
نیکا رف سره جای من، منم پیش اری نشستم ۱ساعت بود که تو هواپیما بودیم کم کم خوابم گرف گرفتم خوابیدم رو شونه ی ارسلان، ارسلانم سرشو گزاشت رو سره من اونم خوابش برد. موقع ناهار
ارس. دیانا دیانا جان
دیا. هوم (با حالت خوابالود)
ارس. پاشو میخوایم ناهار بخوریم
دیا. باشه
ناهار رو آوردن خوردیم
بعد چند ساعت رسیدیم استانبول.....
برید تو خماری
تا پارت بعد
نیکا و ارسلان تو هواپیما پیش هم افتادم منم با آتوسا متینو امیرانکاهم باهم افتادن
من دوس نداشتم نیکا و ارسلان پیش هم بشینن رفتم بهشون گفتم
دیا. نیکا میشه بلیطتو بدی به من اینجا بشینم تو هم بلیط منو بگیر برو سر جای من بشین
نیکا. ام خب باشه
دیا. مرسی عشقم
نیکا. خواهش میکنم جیگر
نیکا رف سره جای من، منم پیش اری نشستم ۱ساعت بود که تو هواپیما بودیم کم کم خوابم گرف گرفتم خوابیدم رو شونه ی ارسلان، ارسلانم سرشو گزاشت رو سره من اونم خوابش برد. موقع ناهار
ارس. دیانا دیانا جان
دیا. هوم (با حالت خوابالود)
ارس. پاشو میخوایم ناهار بخوریم
دیا. باشه
ناهار رو آوردن خوردیم
بعد چند ساعت رسیدیم استانبول.....
برید تو خماری
تا پارت بعد
۲۷.۸k
۰۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.