p18

حالم بد بود سرگیجه داشتم ولی خودمو نگه داشتم جیمین:آقایه قاضی روزی که من برگشتم خونه یه ون مشکی از جلو خونمون رد شد اولش توجه نکردم بعد فهمیدم خواهرمو دزدیدن وقتی فهمیدیم کار اون دختر میاست رفتیم سراغش گفت سانا در حال مرگه اونو غرق کردن آقایه قاضی اونی که باید دستگیر بشه همون خانومه قاضی:ممنونم خانوم میا این چیزارو قبول میکنید میا نمی تونست حتی یه کلمه بگه کوک:بگو دیگه جرعتشو نداری بگی نه؟ قاضی:سکوت علامت رضاس برید یه استراحت بکنید بیاید واسه اعلام نتیجه دادگاه رفتیم بیرون تا رفتیم بیرون یه لحظع جلو چشام سیاهی رفت جونگ کوک پشت سرم بود که گرفتم نشست رو زمین کوک:سانا سانا چت شد جیمین:خیلی به خودش فشار آورده این چند وقت کوک:برو آب بیار رفت آب آورد داد بهم حالم جا اومد کوک:حالت خوبه عزیزم من:خوبم نگران تو بودم یکم کوک:میتونی پاشی من:آره بلند شدم رفتم رو صندلی نشستم حالم بهتر شد کوک:اگه آزاد بشم میبرمت دکتر الان کجات درد میکنه من:قلبم کوک:ق قلبت؟ من:اوهوم کوک:تحمل کن من:بخاطر استرسه چیزی نیست کوک:همه چی مشخصه عزیزم من آزادم دادگاه شروع شد رفتیم تو نشستم رو صندلی جونگ کوکم کنارم بود دوباره پاشدیم تعظیم کردیم قاضی اومد سرجاش نشست قاضی:خوب همه چیو گفتید و نتیجه داداگاه رو بهتون اعلام میکنم یکم سکوت کرد میا:میکشمت سانا کوک:ببینید آقایه قاضی دوست دخترمو تهدید میکنه دستتم بهش نمیخوره یا بهتر بگم باید از رو جناز من ردشی قاضی:ساکتتت نتیجه دادگاه خانوم کیم میا به دلیل آدم ربایی و تهدید به مرگ به سه سال زندان محکوم میشوند و جناب آقایه جئون جونگ کوک بی گناه و آزاد میشن میا:سه سال؟ قاضی:آدم ربایی جرمش خیلی سنگینه حتی اینکه سعی داشتید خانوم سانا رو بکشید میا:خوبه اونجا به کشتنت فکر میکنم سانا:هیچ غلطی نمیتونی بکنی انقدر ادعا نکن قاضی:پایان داداگاه خیلی خوشحال بودیم جونگ کوک و بغل کردم اونم بغلم کرد کوک:چقدر خوبه که تو رو دارم من:خیلی خوشحالم که آزاد شدی کوک:دلم تنگ شده بود برات من:منم بریم خونه فکر کنم چیزی نخوردی کوک:وای آره لباتو میخوام زدم به شونش من:هیسس عه زشته کوک:زشت چیه من:جلو بابات زشته کوک:خوب بابامه عروس آیندشی من:دیوونه خندیدم لبامو بوسید میخورد لبامو دستمو رو شونش گذاشتم شونشو فشار دادم جدا شدیم براید استایل بغلم کرد من:حیا کن مرتیکه😂 کوک:نموخوام من حیا ندارم 😏😂
۱۰ لایک
۷ کامنت