یک روز سرد بارانی☕( فیک شوگا) پارت۵
که حالت بشکن زد روی پیشونیم
ات: آخ
جینز: استخدامی
ات: وای ممنونم یک دفه جو گیر شدم بغلش کردم
ات: ببخشید حواسم نبود
ات: خوب من دیگه باید برم
جینز: کجا؟!
ات: خوابگاه یعنی خونه ام
جینز: این موقعه شب خطرناک بهتره فردا بری
جینز: خونت کجاست؟
ات: نزدیک اون پارکی که همو دیدیم
جینز: خیلی دور پس بیا بریم خونه من امشب نزدیک اینجا فردا صبح برو خونه ات
با خودم دو دل بودم از طرفی واقعا خسته بودم
کی حال داشت این همه راه از اینجا تو اون پایین شهربره
از طرفی زشت بود
ات: قبول
جینز :😊پس بیا بریم
جینز منو سوار ماشینش کرد به پنجره ماشین تکیه دادم فکرم درگیر بود
یعنی شوگا منو فراموش کرده؟
شاید دروغ گفته ؟!
شایدم می خواسته منو به دزده
وای خدا ات نخوابیدی خون به مغزت نمیرسه
نفهمیدم چی شد چشمام بسته شد
از دید جینز
واقعا ات دختر مهربونی بود چشماش به آدم آرامش می داد وقتی اومد بغلم یک احساس عجیبی داشتم
جینز: آخیش بالاخره رسیدیم
دیدم ات خوابه دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم بردمش
سمت عمارتم همه خدمتکارا چپ چپ نگاه می کردن
جینز: چیزی شده شما ها کار ندارید؟!
یک دفعه ات یک زره تکون خورد حواسم نبود ات خوابه و بغلمه
جینز: آجوما
آجوما: بله
جینز: لطفا مواظب این دختر باش بردمش گذاشتم توی یک از بهترین اتاق های مهمان ها
دیگه پاهام جون نداشت به زور خودمو رسوندم سمت تختم و چشمام به خواب رفت
پایان از دید جینز
از دید ات
با نرم بودن جای خوبی پاشدم دیدم تو اتاقم نیستم تا مغزم آنالیز بشه زمان برد یادم افتاد تو ماشین جینز خوابم برد فکر کنم اینجا خونه اش پاشدم دست و صورتم آب زدم از اتاق اومدم بیرون دیدم خونه نیست به عمارت دهنم باز موند
جینز: قشنگ؟
ات: چی؟
خاک تو سرت ات آدم نمیشی تو
ات: بله زیباست
همراه جینز رفتیم سمت میز صبحانه
جینز: ات من برات یک پیشنهاد دارم
ات: جطور پیشنهادی؟!
جینز: به خاطر لطفی که در حق من کردی اینجا زندگی کن
ات: چی آخه من فقط برای کار خودم این کار کردم
جینز: آره می دونم ولی لطف زیادی به من کردی لطفا فکر کن
بعد از صبحانه با جینز یک قرار داد کاری بستم بعدش جینز لطف کرد به من با یکی از راننده هاش منو سمت خونه برد بعدش منو برد مدرسه
تو مدرسه مثل همیشه سرم تو کار خودم بود بالاخره این امتحان لعنتی تمام شد
اومدم گوشیم چک کنم شارژش تمام شد به خشکی شانس
زنگ خورد می خواستم برم خونه دیدم یک عالمه از دخترا و پسرا مدرسه جمع شدن رفتم ببینم چه خبر دیدم که...
لطفا حمایت کنید🥺❤
ات: آخ
جینز: استخدامی
ات: وای ممنونم یک دفه جو گیر شدم بغلش کردم
ات: ببخشید حواسم نبود
ات: خوب من دیگه باید برم
جینز: کجا؟!
ات: خوابگاه یعنی خونه ام
جینز: این موقعه شب خطرناک بهتره فردا بری
جینز: خونت کجاست؟
ات: نزدیک اون پارکی که همو دیدیم
جینز: خیلی دور پس بیا بریم خونه من امشب نزدیک اینجا فردا صبح برو خونه ات
با خودم دو دل بودم از طرفی واقعا خسته بودم
کی حال داشت این همه راه از اینجا تو اون پایین شهربره
از طرفی زشت بود
ات: قبول
جینز :😊پس بیا بریم
جینز منو سوار ماشینش کرد به پنجره ماشین تکیه دادم فکرم درگیر بود
یعنی شوگا منو فراموش کرده؟
شاید دروغ گفته ؟!
شایدم می خواسته منو به دزده
وای خدا ات نخوابیدی خون به مغزت نمیرسه
نفهمیدم چی شد چشمام بسته شد
از دید جینز
واقعا ات دختر مهربونی بود چشماش به آدم آرامش می داد وقتی اومد بغلم یک احساس عجیبی داشتم
جینز: آخیش بالاخره رسیدیم
دیدم ات خوابه دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم بردمش
سمت عمارتم همه خدمتکارا چپ چپ نگاه می کردن
جینز: چیزی شده شما ها کار ندارید؟!
یک دفعه ات یک زره تکون خورد حواسم نبود ات خوابه و بغلمه
جینز: آجوما
آجوما: بله
جینز: لطفا مواظب این دختر باش بردمش گذاشتم توی یک از بهترین اتاق های مهمان ها
دیگه پاهام جون نداشت به زور خودمو رسوندم سمت تختم و چشمام به خواب رفت
پایان از دید جینز
از دید ات
با نرم بودن جای خوبی پاشدم دیدم تو اتاقم نیستم تا مغزم آنالیز بشه زمان برد یادم افتاد تو ماشین جینز خوابم برد فکر کنم اینجا خونه اش پاشدم دست و صورتم آب زدم از اتاق اومدم بیرون دیدم خونه نیست به عمارت دهنم باز موند
جینز: قشنگ؟
ات: چی؟
خاک تو سرت ات آدم نمیشی تو
ات: بله زیباست
همراه جینز رفتیم سمت میز صبحانه
جینز: ات من برات یک پیشنهاد دارم
ات: جطور پیشنهادی؟!
جینز: به خاطر لطفی که در حق من کردی اینجا زندگی کن
ات: چی آخه من فقط برای کار خودم این کار کردم
جینز: آره می دونم ولی لطف زیادی به من کردی لطفا فکر کن
بعد از صبحانه با جینز یک قرار داد کاری بستم بعدش جینز لطف کرد به من با یکی از راننده هاش منو سمت خونه برد بعدش منو برد مدرسه
تو مدرسه مثل همیشه سرم تو کار خودم بود بالاخره این امتحان لعنتی تمام شد
اومدم گوشیم چک کنم شارژش تمام شد به خشکی شانس
زنگ خورد می خواستم برم خونه دیدم یک عالمه از دخترا و پسرا مدرسه جمع شدن رفتم ببینم چه خبر دیدم که...
لطفا حمایت کنید🥺❤
۵۰.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.