عشق پنهان پارت 7
کارنیا:جونگکوک ه...همشش...تقصیر تو بود
کارینا نمیفهمید داره چی میگه همنطور که داش گریه میکرد جونگکوکو بغل کرد و بعد 5 دقیقه اروم شد
کارینا : وایی حالش چطوره؟؟
جونگ کوک : نمیدونم…
دکتر میاد*
کارینا: اقای دکتر حالش چطوره؟
دکت : متاسفانه ایشون ضربه خیلی بدی به سرشون خورده و به کما رفتن
جونگ کوک : چ...چیی...ک...کما؟؟
کارینا : کماااااا؟!!!
جونگ کوک بیهوش میشه*
( اینا چقد بیهوش میشن 😐)
کارینا : جونگ کوک شییی اوپاا خوبیی؟
کارینا : دختر چرا اینشکلی شدد؟
دکتر بهتره ببریمش توی اتاق بیمارستان من بهشون سرم وصل میکنم
کارینا : بلهه حتما
ت اتاق جونگکوک:
کارینا: خوب میدونی تقصیر تو بود نباید بهم میگفتی دوسم داری خب نمیدونم شاید تقصیر تهیونگ بود..عیش چرا دارم با خدم حرف میزنم؟
*بهوش اومد
کارینا : کوکیی خوبی؟
*در میزنن
*کارینا درو باز میکنه
کارینا : جیمینن؟با جیهیوو؟
ت فکر کارینا : انا مگه از هم متنفر نبودن چرا الان دست همو گرفتن؟
جیهو : الوو کارینا ب چی فک میکنی؟
کارینا : هن من؟ اهاا هیچی هیچی
کارینا : یه دقیقه بیا
جیهیو : چیه؟
کارینا : مگه از جیمین متنفر..
جیهو : هیس میدونم ولی یذره حرف زدیم ازش خوشم اومد حیحی
کارینا : اوو چ رمانتیک
*دکتر اومد
جیمین : دکتر حال تهیونگ چطوره؟
دکتر : میتونین ببینینش ولی جدا جدا
*ت اتاق تهیونگ
کارینا : تهیونگی اگر ت بمیری...من...من...هیچوقت خودمو نمیبخشم... (گریه)
کارینا نمیفهمید داره چی میگه همنطور که داش گریه میکرد جونگکوکو بغل کرد و بعد 5 دقیقه اروم شد
کارینا : وایی حالش چطوره؟؟
جونگ کوک : نمیدونم…
دکتر میاد*
کارینا: اقای دکتر حالش چطوره؟
دکت : متاسفانه ایشون ضربه خیلی بدی به سرشون خورده و به کما رفتن
جونگ کوک : چ...چیی...ک...کما؟؟
کارینا : کماااااا؟!!!
جونگ کوک بیهوش میشه*
( اینا چقد بیهوش میشن 😐)
کارینا : جونگ کوک شییی اوپاا خوبیی؟
کارینا : دختر چرا اینشکلی شدد؟
دکتر بهتره ببریمش توی اتاق بیمارستان من بهشون سرم وصل میکنم
کارینا : بلهه حتما
ت اتاق جونگکوک:
کارینا: خوب میدونی تقصیر تو بود نباید بهم میگفتی دوسم داری خب نمیدونم شاید تقصیر تهیونگ بود..عیش چرا دارم با خدم حرف میزنم؟
*بهوش اومد
کارینا : کوکیی خوبی؟
*در میزنن
*کارینا درو باز میکنه
کارینا : جیمینن؟با جیهیوو؟
ت فکر کارینا : انا مگه از هم متنفر نبودن چرا الان دست همو گرفتن؟
جیهو : الوو کارینا ب چی فک میکنی؟
کارینا : هن من؟ اهاا هیچی هیچی
کارینا : یه دقیقه بیا
جیهیو : چیه؟
کارینا : مگه از جیمین متنفر..
جیهو : هیس میدونم ولی یذره حرف زدیم ازش خوشم اومد حیحی
کارینا : اوو چ رمانتیک
*دکتر اومد
جیمین : دکتر حال تهیونگ چطوره؟
دکتر : میتونین ببینینش ولی جدا جدا
*ت اتاق تهیونگ
کارینا : تهیونگی اگر ت بمیری...من...من...هیچوقت خودمو نمیبخشم... (گریه)
۲۷.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.