پارت۴
فردا
از خواب بیدار شدم لباسمو پوشیدم با تاکسی رفتم به کمپانی
تا وارد شدم با راهنمایی استف به سالن تمرین رفتم
اونجا با هفتا پسر خوشتیپ روبه رو شدم وای که یکی از یکی خوشتیپ تر
استف :خانم ات ایشون هم گروهی هاتون هستن برید جلو وخودتون رو معرفی کنید
اینو گفت و رفت
رفتم جلو
علامت ات+ علامت پسرا-
+سلام
-سلام
من کیم ات هستم
از آشنایی شما خوشبختم من نامجون هستم
سلام من جی کی هستم و دونه دونه خودشون رو معرفی کردن تا رسید به آخرین نفر
سلام جی هوپ هستم می تونی هوپی صدام کنی
ات:تا دیدمش قلبم یه جوری شد نمی دونم چه حسیه ولی الانه که قلبم از جاش دربیاد
با صدای استف به خودم اومدم
استف:خانم کیم ات رییس میخواد شما رو ببینه
با استف رفتم به اتاق رییس در زدم
رییس :می تونی بیای تو
رفتم داخل و خودمو معرفی کردم
رییس :لطفا بشین
نشستم
رییس:با هم گروهی هاتون آشنا شدید
بله
رییس:مطمعن هستم می دونید که گروهشون خیلی معروف هست
برای این شمارو تو گروهشون گذاشتیم چون صدا خوبی دارید
ولی باید بیشتر از همه تلاش کنید
تا طرفدار هاشون شمارو قبول کنند و شما هنوز عضو رسمی این گروه نیستید
باید دوره کاراموزی رو پشت سر بزاری تا عضو رسمی بشی البته مدت زمان کاراموزی بستگی به خودت داره و یادگیری تون
ات :من یادگیریم خوبه پس مشکلی نیست
رییس :امیدوارم همینطور باشه
ات :خدافظی کردمو رفتم هتل
از فردا دوره کاراموزیم شروع میشه و باید تو کمپانی بمونم اه امیدوارم با کسی بحث نکنم آخه من همیشه با یکی بحث میکنم یا دعوا راه میندازم ...
از فکر اومدم بیرون خیلی گشنم بود برا همین یه پیتزا سفارش دادم
تا پیتزا بیاد رفتم یه دوش کوتاه گرفتمو یه لباس راحت پوشیدم
که صدای در اتاق اومد
رفتم درو باز کردمو پیتزا رو گرفتم
رفتم توی تخت و فیلم خوب گذاشتم و با آرامش غذامو خوردم
فیلم که تموم شد یه نگاه به ساعت انداختم تقریبا دیر بود سریع دستمو شستم و
رفتم تو تخت
توی فکر بودم که خوابم برد
از خواب بیدار شدم لباسمو پوشیدم با تاکسی رفتم به کمپانی
تا وارد شدم با راهنمایی استف به سالن تمرین رفتم
اونجا با هفتا پسر خوشتیپ روبه رو شدم وای که یکی از یکی خوشتیپ تر
استف :خانم ات ایشون هم گروهی هاتون هستن برید جلو وخودتون رو معرفی کنید
اینو گفت و رفت
رفتم جلو
علامت ات+ علامت پسرا-
+سلام
-سلام
من کیم ات هستم
از آشنایی شما خوشبختم من نامجون هستم
سلام من جی کی هستم و دونه دونه خودشون رو معرفی کردن تا رسید به آخرین نفر
سلام جی هوپ هستم می تونی هوپی صدام کنی
ات:تا دیدمش قلبم یه جوری شد نمی دونم چه حسیه ولی الانه که قلبم از جاش دربیاد
با صدای استف به خودم اومدم
استف:خانم کیم ات رییس میخواد شما رو ببینه
با استف رفتم به اتاق رییس در زدم
رییس :می تونی بیای تو
رفتم داخل و خودمو معرفی کردم
رییس :لطفا بشین
نشستم
رییس:با هم گروهی هاتون آشنا شدید
بله
رییس:مطمعن هستم می دونید که گروهشون خیلی معروف هست
برای این شمارو تو گروهشون گذاشتیم چون صدا خوبی دارید
ولی باید بیشتر از همه تلاش کنید
تا طرفدار هاشون شمارو قبول کنند و شما هنوز عضو رسمی این گروه نیستید
باید دوره کاراموزی رو پشت سر بزاری تا عضو رسمی بشی البته مدت زمان کاراموزی بستگی به خودت داره و یادگیری تون
ات :من یادگیریم خوبه پس مشکلی نیست
رییس :امیدوارم همینطور باشه
ات :خدافظی کردمو رفتم هتل
از فردا دوره کاراموزیم شروع میشه و باید تو کمپانی بمونم اه امیدوارم با کسی بحث نکنم آخه من همیشه با یکی بحث میکنم یا دعوا راه میندازم ...
از فکر اومدم بیرون خیلی گشنم بود برا همین یه پیتزا سفارش دادم
تا پیتزا بیاد رفتم یه دوش کوتاه گرفتمو یه لباس راحت پوشیدم
که صدای در اتاق اومد
رفتم درو باز کردمو پیتزا رو گرفتم
رفتم توی تخت و فیلم خوب گذاشتم و با آرامش غذامو خوردم
فیلم که تموم شد یه نگاه به ساعت انداختم تقریبا دیر بود سریع دستمو شستم و
رفتم تو تخت
توی فکر بودم که خوابم برد
۴۸.۰k
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.