بگذارد دوستت داشته باشم
#بگذارددوستتداشتهباشم
P⁴
مرد بدون اینکه حرفی بزنه گربه رو به جونگکوک داد و ازش خواست که به دامپزشکی ببرنش و پانسمان زخمش رو عوض کنن
جونگکوک کوچولوش رو توی آغوشش نگه داشت و خدا میدونه چند بار صورتش رو بوسید.
بعد از عوض کردن پانسمان و برگشتن به خونه همراه دوتا هیونگ نازنینش به این نتیجه رسید که نمیتونه تا ابد "کوچولوم" صداش کنه و کل اینترنت رو زیر و رو کرد تا بتونه یه اسم برازنده ی اون فرشته انتخاب کنه!
و به این نتیجه رسید که "نولا" بهترین و زیباترین اسم برای فرشته کوچولوشه.
تهیونگ:بالاخره تونستی براش اسم پیدا کنی؟
جونگکوک:اوهوم،اسمشو گذاشتم آرورا...
تهیونگ:چه قشنگ،معنی اش چیه؟
جونگکوک:الهه ی طلوع و سحر:)
تهیونگ:معنیش هم قشنگه،درست مثل چشماش
جونگکوک:چشمای من چی؟
تهیونگ:چشمای تو دریاییعه که مدت هاست توش غرق شدم جونگکوکا!
جیمینی که بالافاصله با اعضا ویدئو کال گرفته بود دیگه نتونست مقاومت کنه و با جیغ از پشت در اتاق اومد بیرون
جیمین:واااای!بالاخره یکیتون دست به کار شد!داشتم ازتون ناامید میشدم
تهیونگ:داشتی فیلم میگرفتی؟!
جیمین:نه با اعضا ویدئوکال و اسکرین ریکورد گرفتم و همه ی هیونگامون دیدنتون!
جونگکوک:چییییییی؟؟؟
تازه متوجه دلیل اساماس های پی در پی جین هیونگش شده و از خجالت سرش رو بین دستاش گرفت و تهیونگی که حتی از اون هم خجالتزده تر بود از جاش بلند شد و اعلام کرد:
تهیونگ:کلی کار دارم،باید برم خونه...بعدا میبینیمتون!
جونگکوک:برو،برو تا بیشتر از گندش درنیومده...
جونگکوک با صدای خفه گفت اما هیچکس،تاکید میکنم!هیچکس بیشتر از نولا قلبش نشکسته بود!
از رو پاهای جونگکوک بلند شد و بیتوجه به درد شکمش به سمت پتوی کوچیکی جونگکوک براش روی زمین انداخته بود حرکت کرد و جونگکوک حتی متوجه نشد که نولا داره برای جلب توجه اون به خودش آسیب ميزنه...
اما معلومه که بلاخره میفهمه.
نتونست لرزیدن قدم های جگرگوشه اش ببینه و توجه نکنه!
رفت کنارش نشست و سرش رو بوسید
جونگکوک:رورای من حسودی کرده؟
اگر خیلی داره وایب روزمرگی میگیره معذرت میخوام اما قول میدم که بهترش میکنم.
حالا شما بگید،تهکوک ادامش اش بدم یا یه رابطه ی پر ار پستی بلندی با نولا؟؟
P⁴
مرد بدون اینکه حرفی بزنه گربه رو به جونگکوک داد و ازش خواست که به دامپزشکی ببرنش و پانسمان زخمش رو عوض کنن
جونگکوک کوچولوش رو توی آغوشش نگه داشت و خدا میدونه چند بار صورتش رو بوسید.
بعد از عوض کردن پانسمان و برگشتن به خونه همراه دوتا هیونگ نازنینش به این نتیجه رسید که نمیتونه تا ابد "کوچولوم" صداش کنه و کل اینترنت رو زیر و رو کرد تا بتونه یه اسم برازنده ی اون فرشته انتخاب کنه!
و به این نتیجه رسید که "نولا" بهترین و زیباترین اسم برای فرشته کوچولوشه.
تهیونگ:بالاخره تونستی براش اسم پیدا کنی؟
جونگکوک:اوهوم،اسمشو گذاشتم آرورا...
تهیونگ:چه قشنگ،معنی اش چیه؟
جونگکوک:الهه ی طلوع و سحر:)
تهیونگ:معنیش هم قشنگه،درست مثل چشماش
جونگکوک:چشمای من چی؟
تهیونگ:چشمای تو دریاییعه که مدت هاست توش غرق شدم جونگکوکا!
جیمینی که بالافاصله با اعضا ویدئو کال گرفته بود دیگه نتونست مقاومت کنه و با جیغ از پشت در اتاق اومد بیرون
جیمین:واااای!بالاخره یکیتون دست به کار شد!داشتم ازتون ناامید میشدم
تهیونگ:داشتی فیلم میگرفتی؟!
جیمین:نه با اعضا ویدئوکال و اسکرین ریکورد گرفتم و همه ی هیونگامون دیدنتون!
جونگکوک:چییییییی؟؟؟
تازه متوجه دلیل اساماس های پی در پی جین هیونگش شده و از خجالت سرش رو بین دستاش گرفت و تهیونگی که حتی از اون هم خجالتزده تر بود از جاش بلند شد و اعلام کرد:
تهیونگ:کلی کار دارم،باید برم خونه...بعدا میبینیمتون!
جونگکوک:برو،برو تا بیشتر از گندش درنیومده...
جونگکوک با صدای خفه گفت اما هیچکس،تاکید میکنم!هیچکس بیشتر از نولا قلبش نشکسته بود!
از رو پاهای جونگکوک بلند شد و بیتوجه به درد شکمش به سمت پتوی کوچیکی جونگکوک براش روی زمین انداخته بود حرکت کرد و جونگکوک حتی متوجه نشد که نولا داره برای جلب توجه اون به خودش آسیب ميزنه...
اما معلومه که بلاخره میفهمه.
نتونست لرزیدن قدم های جگرگوشه اش ببینه و توجه نکنه!
رفت کنارش نشست و سرش رو بوسید
جونگکوک:رورای من حسودی کرده؟
اگر خیلی داره وایب روزمرگی میگیره معذرت میخوام اما قول میدم که بهترش میکنم.
حالا شما بگید،تهکوک ادامش اش بدم یا یه رابطه ی پر ار پستی بلندی با نولا؟؟
۵۶۹
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.