دختر عموی خشن من پارت: ۲
وقتی جلوشون تعظیم کردم یه حس تنفری درونمو پر کرد با اینکه خیلی کوتاه بود اما خب آدم حس بدی میگیره جلوی قاتل های خانوادش سر خم کنه
اما مجبور بودم خودمو تو دلشون جا کنم
زندگی همیشه باب میل انسان ها پیش نمیره اما تو زندگیشو حتی اگر یذره هم شده خوشحال بودن اما زندگی من سیاه سیاه بود...
هیو جو: عزیزم کجایی سه ساعته دارم صدات میزنم
هانا: امم هیچی
هیو جو: خب اینارو که بهت معرفی کردم
چان: ببخشید شما خودتون و معرفی نمیکنین یا ماسکتونو بر نمیدارید؟
هانا: او بله ببخشید یادم رفته بود ماسکمم بخاطر اینکه اینجا پارکه و منم تیک تاکرم نمیتونم بردارم
چان: بله درسته
هانا: خب من لی هانا هستم خوشبختم
همشون توی حالت تعجب و ناراحتی داشتن
هیو جو: چرا ناراحتید
یونجون: بخاطر اسمش
هانا: ببخشید اما اسمم چشه
فیلیکس: نه ببخشید هیچی یهو یاد ینفر افتادیم
هانا: اشکال نداره
هیو جو: عاییی گشنمه بیاین بریم رستوران
هانا.تو هم خو همیشه ی خدا گشنته
همه خنده ای کردن منم بزور خنده ای کردم
*
همه ی غذایی سفارش داده بودن اما من مونده بودم
هیو جو: هاناا سه ساعت مارو الاف کردی چی میخوری
هانا: امم کدومش خوشمزه تره؟
همه ب غیر هیو جو.یعنیی چیی
هانا: اممم من تو فرانسه ....
هیو جو: با تو چی گیر کردی
هانا: هیو جو بزرگ به کره ای چی میشه(فرانسوی)
هیو جو: ببین درس تلفظ کن میشه *بزرگ*
هانا: اها من از بچگی تو فرانسه بزرگ شدم مزه ی غذای کره ای و یادم نیس
جیمین: اها
هانا: من کیمباب میخوام
هیو جو: اوکی میرم سفارش بدم
بومگیو: خب تو ،تو فرانسه بچگی چیکارا میکردی تا جایی کا هیو جو گف فامیلی نداشتی
وقتی گف یادی به گذشته تلخ خودم افتادم نمیدونم چه دروغی سرهم کنم وقتی خودمو فقد برای انتقام گرفتن آماده کردم هیچ خوش گذرونی نکردم
هانا: خب راستش من......
اما مجبور بودم خودمو تو دلشون جا کنم
زندگی همیشه باب میل انسان ها پیش نمیره اما تو زندگیشو حتی اگر یذره هم شده خوشحال بودن اما زندگی من سیاه سیاه بود...
هیو جو: عزیزم کجایی سه ساعته دارم صدات میزنم
هانا: امم هیچی
هیو جو: خب اینارو که بهت معرفی کردم
چان: ببخشید شما خودتون و معرفی نمیکنین یا ماسکتونو بر نمیدارید؟
هانا: او بله ببخشید یادم رفته بود ماسکمم بخاطر اینکه اینجا پارکه و منم تیک تاکرم نمیتونم بردارم
چان: بله درسته
هانا: خب من لی هانا هستم خوشبختم
همشون توی حالت تعجب و ناراحتی داشتن
هیو جو: چرا ناراحتید
یونجون: بخاطر اسمش
هانا: ببخشید اما اسمم چشه
فیلیکس: نه ببخشید هیچی یهو یاد ینفر افتادیم
هانا: اشکال نداره
هیو جو: عاییی گشنمه بیاین بریم رستوران
هانا.تو هم خو همیشه ی خدا گشنته
همه خنده ای کردن منم بزور خنده ای کردم
*
همه ی غذایی سفارش داده بودن اما من مونده بودم
هیو جو: هاناا سه ساعت مارو الاف کردی چی میخوری
هانا: امم کدومش خوشمزه تره؟
همه ب غیر هیو جو.یعنیی چیی
هانا: اممم من تو فرانسه ....
هیو جو: با تو چی گیر کردی
هانا: هیو جو بزرگ به کره ای چی میشه(فرانسوی)
هیو جو: ببین درس تلفظ کن میشه *بزرگ*
هانا: اها من از بچگی تو فرانسه بزرگ شدم مزه ی غذای کره ای و یادم نیس
جیمین: اها
هانا: من کیمباب میخوام
هیو جو: اوکی میرم سفارش بدم
بومگیو: خب تو ،تو فرانسه بچگی چیکارا میکردی تا جایی کا هیو جو گف فامیلی نداشتی
وقتی گف یادی به گذشته تلخ خودم افتادم نمیدونم چه دروغی سرهم کنم وقتی خودمو فقد برای انتقام گرفتن آماده کردم هیچ خوش گذرونی نکردم
هانا: خب راستش من......
۱۳.۱k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.