چند پارتی تهیونگ
بعد از دیدن پیام اشکی روی گونم ریخت:ددی کی میای خونه؟
پس با یکی دیگه هم بوده!
من میدونستم که تو بار با چندتا دختره ولی نه اینکه بخاد با دختری توی یه خونه زندگی کنه!
پس بگو چرا یک یا دو هفته خونه نمیومد!
گوشیشو سرجاش گذاشتم که زنگ خونه به صدا در اومد.
به سمت در رفتمو در باز کردم که دختری که با یه لباس خیلی باز جلوی در وایستاده بود دیدم.
تهیونگم از اتاق اومد بیرون که دختره گفت:تو خدمتکارشی؟ برو کنار باو
و اومد تو از پشت موهاشو گرفتم:به نظرت تو یه خونه کسی جز تهیونگ میاد درو باز میکنه اون خدمتکارشه یا زنشششششص(با داد)
تهیونگ به سمتم اومد و ی سیلی بهم زد.
هنوز توی شک بودم که با گرمی چیزی روی لبم دستمو روش گذاشتم.
لبم داشت خون میومد.
به تهیونگ که دختره رو از خونه بیرون کرد نکاه میکردم.
اومد سمتم:ا..ات من حواسم نبود خب؟
من واقعا نمیخاستم.....
نزاشتم ادامه حرفشو بزنه به سمت اتاق رفتمو درو پشت سرم بستم.
ادامه دارد.....
پس با یکی دیگه هم بوده!
من میدونستم که تو بار با چندتا دختره ولی نه اینکه بخاد با دختری توی یه خونه زندگی کنه!
پس بگو چرا یک یا دو هفته خونه نمیومد!
گوشیشو سرجاش گذاشتم که زنگ خونه به صدا در اومد.
به سمت در رفتمو در باز کردم که دختری که با یه لباس خیلی باز جلوی در وایستاده بود دیدم.
تهیونگم از اتاق اومد بیرون که دختره گفت:تو خدمتکارشی؟ برو کنار باو
و اومد تو از پشت موهاشو گرفتم:به نظرت تو یه خونه کسی جز تهیونگ میاد درو باز میکنه اون خدمتکارشه یا زنشششششص(با داد)
تهیونگ به سمتم اومد و ی سیلی بهم زد.
هنوز توی شک بودم که با گرمی چیزی روی لبم دستمو روش گذاشتم.
لبم داشت خون میومد.
به تهیونگ که دختره رو از خونه بیرون کرد نکاه میکردم.
اومد سمتم:ا..ات من حواسم نبود خب؟
من واقعا نمیخاستم.....
نزاشتم ادامه حرفشو بزنه به سمت اتاق رفتمو درو پشت سرم بستم.
ادامه دارد.....
۵۱.۸k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.