پشمک کیوت کی بودی تو
تو تو گنگ کانتو مانجی هستی و معاون مایکی هستی
*داداشت مایکیه*
سانزو روت کراش زده بود
سر دعوا بودید که دیدی یکی داره با کلت نزدیک سانزو میشه سریع دویدی سمتش و خودتو سپر بلاش کردی
بگم که پریدی بالا و تیر خورد تو رون تو
و لگد مایکی طوری زدی اونجایی که نباید میزدی
دیدی که یکی از اعضای براهمن هست
گفتی:نبینم کسی به پشمک من دست بزنه هااا
مایکی:من نمیزارم با اون بری تو رابطه
گفتی:زر نزن بابا من نمیزالم با اون بلی تو یابطه*ادای مایکی*
سانزو:......*آلبالو مرده*
گفتی:اوا چرا مردی آبلابو
سنجو:داداشی فکر کنم کسی رو سانزو کراشه
تاکه:آره
واکاسا:هی شین نگا کن خواهر خودت زودتر رفت تو رابطه اونوقت تو الدنگ هنوز سینگلی خاااک تو سرت
شین:زهر مار محظ احتیاط من ساکورا رو دارم
سنجو:سااااانزوووو ۶ قلو بزایید
سانزو:*وی کاتانا را برداشته و در کوچه های سنجو فرو کرده*زهر مار عنتر هیز
گفتی:آهای فلامینگوی اورجينال*سنجو*قراره عمه شی
سنجو:هوراااااا
سانزو:حالا عجقم میشی*_*
گفتی:با کمال میل☆_☆
مایکی:پس قراره منم دایی بشم
شین:منم دایی میشم ساکورا هم زندایی
اما:منم خاله میشم
تاکه:پس منم عمو میشم
سانزو:منم بابا میشم
شوما:منم مامان میشم
دراکن:درد کووووفت مررررز هی عمو عمه دایی منم کسی عمو میشم
سانزو:تو عنم نمیشی چه برسه به عمو=_=
دراکن:عههههههههههههههههه
سانزو:یاااااا حضرت مایکی دوریاکی خوااااار
باجی:بابا.....بوس بوس کنید بره....دیگه*در حال چص فیل خوردن*
چیفویو:میگم هانی مایم دیگه باید تولید مثل کنیم
باجی:آره بیب
کسایی که باجی و چیفویو رو میشناسن:از کی تاحالا پسر ها باهم تولید مثل موگولند
شوما:بسه دیگه مووووچ
*بوسیدن لپای سانزو*
منو پشمک جونم کار داریم باییییی
پارت بعد ۵ لایک
*داداشت مایکیه*
سانزو روت کراش زده بود
سر دعوا بودید که دیدی یکی داره با کلت نزدیک سانزو میشه سریع دویدی سمتش و خودتو سپر بلاش کردی
بگم که پریدی بالا و تیر خورد تو رون تو
و لگد مایکی طوری زدی اونجایی که نباید میزدی
دیدی که یکی از اعضای براهمن هست
گفتی:نبینم کسی به پشمک من دست بزنه هااا
مایکی:من نمیزارم با اون بری تو رابطه
گفتی:زر نزن بابا من نمیزالم با اون بلی تو یابطه*ادای مایکی*
سانزو:......*آلبالو مرده*
گفتی:اوا چرا مردی آبلابو
سنجو:داداشی فکر کنم کسی رو سانزو کراشه
تاکه:آره
واکاسا:هی شین نگا کن خواهر خودت زودتر رفت تو رابطه اونوقت تو الدنگ هنوز سینگلی خاااک تو سرت
شین:زهر مار محظ احتیاط من ساکورا رو دارم
سنجو:سااااانزوووو ۶ قلو بزایید
سانزو:*وی کاتانا را برداشته و در کوچه های سنجو فرو کرده*زهر مار عنتر هیز
گفتی:آهای فلامینگوی اورجينال*سنجو*قراره عمه شی
سنجو:هوراااااا
سانزو:حالا عجقم میشی*_*
گفتی:با کمال میل☆_☆
مایکی:پس قراره منم دایی بشم
شین:منم دایی میشم ساکورا هم زندایی
اما:منم خاله میشم
تاکه:پس منم عمو میشم
سانزو:منم بابا میشم
شوما:منم مامان میشم
دراکن:درد کووووفت مررررز هی عمو عمه دایی منم کسی عمو میشم
سانزو:تو عنم نمیشی چه برسه به عمو=_=
دراکن:عههههههههههههههههه
سانزو:یاااااا حضرت مایکی دوریاکی خوااااار
باجی:بابا.....بوس بوس کنید بره....دیگه*در حال چص فیل خوردن*
چیفویو:میگم هانی مایم دیگه باید تولید مثل کنیم
باجی:آره بیب
کسایی که باجی و چیفویو رو میشناسن:از کی تاحالا پسر ها باهم تولید مثل موگولند
شوما:بسه دیگه مووووچ
*بوسیدن لپای سانزو*
منو پشمک جونم کار داریم باییییی
پارت بعد ۵ لایک
۳.۶k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.