part 2
part 2
(ویو فردا)
وینتر دیگه ناامید شده بود
وینتر : لعنتی حتی ی خونه ی کوچیکم با این پول کم نمیتونیم پیدا کنیم کل محله رو گشتیم ولی پیدا نمیشه
اهیون : نگران نباش بلخره پیدا میکنیم حالا امروز نه فردا ولی پیدا میشه بعدم تو که قرار نیست تو خیابون بمونی خونه ی من هست منم تنهام مشکلی پیش نمیاد
وینتر : اهیون تو به ارواح اعتقاد داری ؟
اهیون : چه یهویی مظورت چیه ؟
وینتر : بنظرت ارواح وجود داره ؟
اهیون : بنظرم وجود نداره
وینتر : پس چرا میگن بعضی از خونه ها تسخیر شدست
اهیون : به نظر من اون خونه ها تسخیر نشده فقط چون قدیمیه و ظاهر خوبی نداره مردم وایب خوبی ازش نمیگیرن و فکر خوبی راجبش نمیکنن و ارواح و تسخیر شده و همه ی اینارو از خودشون در اوردن تا بتونن با استفاده از اونا از این خونه ها دور بشن حالا چرا میپرسی ؟ وایستا ببینم نکنه میخای بری تو اون خونه ؟
وینتر : اوهوم میخام برم راهی ندارم
اهیون : مطمئنی ؟ اگه میخای میتونی تو خونه ی من زندگی کنی
وینتر : نه مطمئنم
اهیون : تو جدن میخای تو اون خونه که سالهاست میگن تسخیر شدس زندگی کنی ؟
ا.ت : اره مگه نمیگی ارواح وجود ندارن پس چرا ترسیدی ؟
اهیون : ترس چی بابا تازه خیلیم خوبه چون میگن ارزونه زود باشش بریم بخرمیش
وینتر : اک
( ویو شب )
بعد از خرید خونه وسایل خونه رو هم خریدن و الان جلوی در خونه مد نظرشون وایستاده بودن وینتر اروم درش رو باز کرد و واردش شدن همه چیز اروم و عادی بنظر میوند و خبری از ارواح نبود
اهیون : دیدی گفتم ارواح و تسخیر شدن و اینا همه خرافاته
وینتر : اوهومم ولی نظرت چیه زیر زمینشم بگردیم ؟
وینتر دست اهیون رو گرفت و با ترس وارد زیر زمین شد
زیر زمین عجیبی بود هم ترسناک هم قشنگ
اونجا پر از گل و گیاه بود انگار صاحب خونه قبلی زیاد بهش میرسید
گلای کهنه از دیوارا اویزون بودنو بقیه گلبرگا همه چیو پوشونده بودن
(ویو فردا)
وینتر دیگه ناامید شده بود
وینتر : لعنتی حتی ی خونه ی کوچیکم با این پول کم نمیتونیم پیدا کنیم کل محله رو گشتیم ولی پیدا نمیشه
اهیون : نگران نباش بلخره پیدا میکنیم حالا امروز نه فردا ولی پیدا میشه بعدم تو که قرار نیست تو خیابون بمونی خونه ی من هست منم تنهام مشکلی پیش نمیاد
وینتر : اهیون تو به ارواح اعتقاد داری ؟
اهیون : چه یهویی مظورت چیه ؟
وینتر : بنظرت ارواح وجود داره ؟
اهیون : بنظرم وجود نداره
وینتر : پس چرا میگن بعضی از خونه ها تسخیر شدست
اهیون : به نظر من اون خونه ها تسخیر نشده فقط چون قدیمیه و ظاهر خوبی نداره مردم وایب خوبی ازش نمیگیرن و فکر خوبی راجبش نمیکنن و ارواح و تسخیر شده و همه ی اینارو از خودشون در اوردن تا بتونن با استفاده از اونا از این خونه ها دور بشن حالا چرا میپرسی ؟ وایستا ببینم نکنه میخای بری تو اون خونه ؟
وینتر : اوهوم میخام برم راهی ندارم
اهیون : مطمئنی ؟ اگه میخای میتونی تو خونه ی من زندگی کنی
وینتر : نه مطمئنم
اهیون : تو جدن میخای تو اون خونه که سالهاست میگن تسخیر شدس زندگی کنی ؟
ا.ت : اره مگه نمیگی ارواح وجود ندارن پس چرا ترسیدی ؟
اهیون : ترس چی بابا تازه خیلیم خوبه چون میگن ارزونه زود باشش بریم بخرمیش
وینتر : اک
( ویو شب )
بعد از خرید خونه وسایل خونه رو هم خریدن و الان جلوی در خونه مد نظرشون وایستاده بودن وینتر اروم درش رو باز کرد و واردش شدن همه چیز اروم و عادی بنظر میوند و خبری از ارواح نبود
اهیون : دیدی گفتم ارواح و تسخیر شدن و اینا همه خرافاته
وینتر : اوهومم ولی نظرت چیه زیر زمینشم بگردیم ؟
وینتر دست اهیون رو گرفت و با ترس وارد زیر زمین شد
زیر زمین عجیبی بود هم ترسناک هم قشنگ
اونجا پر از گل و گیاه بود انگار صاحب خونه قبلی زیاد بهش میرسید
گلای کهنه از دیوارا اویزون بودنو بقیه گلبرگا همه چیو پوشونده بودن
۶۶۳
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.