عشق اجباری 🩸🔪
عشق اجباری 🩸🔪
P30
لیسا:داشتیم همینطور تو پذیرایی وسط اتاقا حرف میزدیم ک پدربزرگ اومد و گف.....
پدربزرگ:اینحا چیکار میکنید ساعت نزدیک های ۳ نمیخواید برید بخابید
تهیونگ: چراا عاا الان میریممم
پدربزرگ: من میدونم هدفتون چیه پس الکی زمانتون رو هدر ندید چون من فکر همه جاشو کردم الان تا دیر نشده برید بخابید
جنی: اما پدربزرگ........
پدربزرگ: اما و اگر و نه ، اینا نداریم من یه حرفو چند بار تکرار نمیکنم شما حتی هنوز لباساتون رو عوض نکردید!!!
کوک: بریم دیگ...
پدربزرگ: آها یادم رفت بگم اتاق جنی و تهیونگ سمت چب و اتاق لیسا و کوک سمت راست در ضمن در کمداتون هم لباس و وسایل لازم هست الانم میتونید برید
ویو ادمین: خب دیگ جنی و تهیونگ تو اتاق سمت چب رفتن و جونگ کوک و لیسا تو اتاق سمت راست رفتن
جنی ویو: وارد اتاق شدیم واقعا اتاق قشنگی داشتم نگاه دورو ور نگاه میکردم ببینم میشه کجا خابید چون فقط یه تخت دونفره بود و مبلمان ها هم تک نفره بود قابل خوابیدن نیس ک تهیونگ گف .....
P30
لیسا:داشتیم همینطور تو پذیرایی وسط اتاقا حرف میزدیم ک پدربزرگ اومد و گف.....
پدربزرگ:اینحا چیکار میکنید ساعت نزدیک های ۳ نمیخواید برید بخابید
تهیونگ: چراا عاا الان میریممم
پدربزرگ: من میدونم هدفتون چیه پس الکی زمانتون رو هدر ندید چون من فکر همه جاشو کردم الان تا دیر نشده برید بخابید
جنی: اما پدربزرگ........
پدربزرگ: اما و اگر و نه ، اینا نداریم من یه حرفو چند بار تکرار نمیکنم شما حتی هنوز لباساتون رو عوض نکردید!!!
کوک: بریم دیگ...
پدربزرگ: آها یادم رفت بگم اتاق جنی و تهیونگ سمت چب و اتاق لیسا و کوک سمت راست در ضمن در کمداتون هم لباس و وسایل لازم هست الانم میتونید برید
ویو ادمین: خب دیگ جنی و تهیونگ تو اتاق سمت چب رفتن و جونگ کوک و لیسا تو اتاق سمت راست رفتن
جنی ویو: وارد اتاق شدیم واقعا اتاق قشنگی داشتم نگاه دورو ور نگاه میکردم ببینم میشه کجا خابید چون فقط یه تخت دونفره بود و مبلمان ها هم تک نفره بود قابل خوابیدن نیس ک تهیونگ گف .....
۳.۸k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.