فیک: ♡زندگی پر مشغله ی من♡ پارت دو♡
مشغول خوردن بودیم که میسو گفت : میگم اونی امروز میری بیمارستان اگه میری منم یه ساعت قبل شیفتم برم با هم بریم
لب باز کردم چیزی بگم که جونگکوک گفت : عه نونااااا خوبی تا میخواستم عربده بکشم که شما ها چتونههه کوک به طرفم حجوم اورد اومد سرمرو گرفت کل صورتم انالیز کرد و دستش رو گذاشت رو پیشونیم و گردنم دستش رو برد سمت مچ دستم که نبضم رو بگیره که جینی که تا الان تو شک بود دهن وا کرد و گفت: یا داری چه غلطی میکنی بچه به چه حقی بهش دست میزنی کوک دهنش باز شد ی چیزی بگه که جیغ زدم و کلافه گفتم : ایییی بیبینم شما ها چتون شده مگه یادتون رفته ....
کوک دستش رو گذاشت رو قلبم و دوباره تبم رو گرفت و گفت:یاا نونا تبت که نداری قلبتم که خوب میزنه پس چته که میخوای بری بیمارستان هااااا دیگه دهنم باز شد که نامجون عزیز دهنش باز شد و گفت :هی مثل اینکه یادتون رفته ات دانشجوی رشته ی پزشکی اون قرار تخصص قلب و عروق بگیره و الان دو سال اخر دانشگاهش باید تو بیمارستان کار کنه
ات: ممنون اوپاا
نامی: خواهش میکنم
ات: کوکی یعنی انقد خری که یادت نمیاد من چرا میرم بیمارستان خب امروز اولین روز طرح کارمه
کوک : یااا خب هنوز صبحونه کامل نخوردم هنوز ویندوزم نیومده بالا
ات: وایییی شت میسوو
میسو: مرگ چته
ات :درد بگیری داره دیرمون میشه فقط یه ربع وقت داریم
میسووو: چچییی یادم نبود امروز شیفتم ساعت ۹ صبحه
ات: خاک تو سرت ساعت ده دقیقه مونده به نههه
میسو: نهه خدااا
جین : خب بی مصرفااا زود برید اماده شیددد
ات و میسو بدو رفتن بالا تا اماده شن ات یه بلوز و شروال کرم و سفید لش میموشه و موهاش رو میبنده یه خط چشم ریز و یه تینت لب میزنه و میسو یه بلوز شروال سبز روشن و سبز تیره میپوشه موهاش رو که صبح حالت دار کرده رو باز میزاره
هر دوتاشون روپوش بیمارستان و گوشی هاشون رو بر میدارن کفش های ال استار مشکی برای میسو و سفید برای ات رو میپوشن و بدو بدو از پله میرن پایین گه میبینن جین و جونگکوک و تهیونگ دمه درن
جین : ما یه کاری برا مون پیش اومده تو کمپانی باید زو بریم شما که دیرتون شده رو هم میرسونیم خطرناکه که تنها برید
تهیونگ : اره زود باشین ساعت نهه
ات: وایییی
سریع رفتن سمت ون بادیگاردا در های ون مشکی و براق اخرین مدل رو براشون باز کردن و نشستن بعد راننده حرکت کرد که
ات: ایش خیر سرم ساعت نه و پنج دقیقه باید اون جا باشم
میسو : خفه شو من ساعت نه شیفتمه ( میسو پرستاره ولی شبکار نیست و فقط روز ها کار میکنه )
تهیونگ: حالا کمتر تو سر و کله ی همدیگه بزنید
جین : اهای تو یکم تند تر برون
کوک: اه هوا چه افتابی امروز جون میده برا شیر موز خوردن اقا بی زحمت جلو ابمیوه فروشی جلو نگه دارید من برم شیر موز بخورم امروز دیگه با شماا نمیا......
حرفش با پس گردنی که از طرف جین خورد نصفه موند
جین : بی مغز مگه ما کار نداریم تو باید بیای
کوک میخواست حرف بزنه که چون دخترا اونجا بودن چیزی نگفت
کوک: ایش خب حالا و شیرموز تو دستش رو خورد .
راننده : رسیدیم اقا
ات: میگمااا جین ماکه قرار بود با بادیگارد و راننده بیایم شما هم همینطور شما هم عجله داشتید پس چرا ما با یه ماشین اومدیم
جین حرفی نزد که تهیونگ گفت : خب ما با یکی از اعضای کمپانی تو یه کافه که به اینجا خیلی نزدیکه قرار داریم بعد میریم کمپانی
ات: اما خب دلیل ......
جین : عزیزم الان دیرتون شده بهتر زود برید
ات : ووااییی اره میسو بدو بریم
میسو و ات : خدافظ
جین و کوک و ته : خدافظ
جین در حالی که ات رو از پنجره ماشین نگاه میگنه و پوزخند رو لبش داره میگه : هه بزودی میفهمی که چرا من همه جا کنارتم کیم ات
تهیونگ: هه هوم بزودی متوجه میشی دوست پسرت کیه کیم میسو
جین : ولی امید وارم این زمان یکی از روزای این مدت نباشه
کوک: ولی هیونگ تا کی میخواید که ازشون این موضوع رو پنهون کنید و بهشون نگید که شغل دوم ما ........
هه به نظرتون شغل دوم پسرا چیه
شرایط پارت بعد ۸ لایک ۳ تا فالو .
بای...
لب باز کردم چیزی بگم که جونگکوک گفت : عه نونااااا خوبی تا میخواستم عربده بکشم که شما ها چتونههه کوک به طرفم حجوم اورد اومد سرمرو گرفت کل صورتم انالیز کرد و دستش رو گذاشت رو پیشونیم و گردنم دستش رو برد سمت مچ دستم که نبضم رو بگیره که جینی که تا الان تو شک بود دهن وا کرد و گفت: یا داری چه غلطی میکنی بچه به چه حقی بهش دست میزنی کوک دهنش باز شد ی چیزی بگه که جیغ زدم و کلافه گفتم : ایییی بیبینم شما ها چتون شده مگه یادتون رفته ....
کوک دستش رو گذاشت رو قلبم و دوباره تبم رو گرفت و گفت:یاا نونا تبت که نداری قلبتم که خوب میزنه پس چته که میخوای بری بیمارستان هااااا دیگه دهنم باز شد که نامجون عزیز دهنش باز شد و گفت :هی مثل اینکه یادتون رفته ات دانشجوی رشته ی پزشکی اون قرار تخصص قلب و عروق بگیره و الان دو سال اخر دانشگاهش باید تو بیمارستان کار کنه
ات: ممنون اوپاا
نامی: خواهش میکنم
ات: کوکی یعنی انقد خری که یادت نمیاد من چرا میرم بیمارستان خب امروز اولین روز طرح کارمه
کوک : یااا خب هنوز صبحونه کامل نخوردم هنوز ویندوزم نیومده بالا
ات: وایییی شت میسوو
میسو: مرگ چته
ات :درد بگیری داره دیرمون میشه فقط یه ربع وقت داریم
میسووو: چچییی یادم نبود امروز شیفتم ساعت ۹ صبحه
ات: خاک تو سرت ساعت ده دقیقه مونده به نههه
میسو: نهه خدااا
جین : خب بی مصرفااا زود برید اماده شیددد
ات و میسو بدو رفتن بالا تا اماده شن ات یه بلوز و شروال کرم و سفید لش میموشه و موهاش رو میبنده یه خط چشم ریز و یه تینت لب میزنه و میسو یه بلوز شروال سبز روشن و سبز تیره میپوشه موهاش رو که صبح حالت دار کرده رو باز میزاره
هر دوتاشون روپوش بیمارستان و گوشی هاشون رو بر میدارن کفش های ال استار مشکی برای میسو و سفید برای ات رو میپوشن و بدو بدو از پله میرن پایین گه میبینن جین و جونگکوک و تهیونگ دمه درن
جین : ما یه کاری برا مون پیش اومده تو کمپانی باید زو بریم شما که دیرتون شده رو هم میرسونیم خطرناکه که تنها برید
تهیونگ : اره زود باشین ساعت نهه
ات: وایییی
سریع رفتن سمت ون بادیگاردا در های ون مشکی و براق اخرین مدل رو براشون باز کردن و نشستن بعد راننده حرکت کرد که
ات: ایش خیر سرم ساعت نه و پنج دقیقه باید اون جا باشم
میسو : خفه شو من ساعت نه شیفتمه ( میسو پرستاره ولی شبکار نیست و فقط روز ها کار میکنه )
تهیونگ: حالا کمتر تو سر و کله ی همدیگه بزنید
جین : اهای تو یکم تند تر برون
کوک: اه هوا چه افتابی امروز جون میده برا شیر موز خوردن اقا بی زحمت جلو ابمیوه فروشی جلو نگه دارید من برم شیر موز بخورم امروز دیگه با شماا نمیا......
حرفش با پس گردنی که از طرف جین خورد نصفه موند
جین : بی مغز مگه ما کار نداریم تو باید بیای
کوک میخواست حرف بزنه که چون دخترا اونجا بودن چیزی نگفت
کوک: ایش خب حالا و شیرموز تو دستش رو خورد .
راننده : رسیدیم اقا
ات: میگمااا جین ماکه قرار بود با بادیگارد و راننده بیایم شما هم همینطور شما هم عجله داشتید پس چرا ما با یه ماشین اومدیم
جین حرفی نزد که تهیونگ گفت : خب ما با یکی از اعضای کمپانی تو یه کافه که به اینجا خیلی نزدیکه قرار داریم بعد میریم کمپانی
ات: اما خب دلیل ......
جین : عزیزم الان دیرتون شده بهتر زود برید
ات : ووااییی اره میسو بدو بریم
میسو و ات : خدافظ
جین و کوک و ته : خدافظ
جین در حالی که ات رو از پنجره ماشین نگاه میگنه و پوزخند رو لبش داره میگه : هه بزودی میفهمی که چرا من همه جا کنارتم کیم ات
تهیونگ: هه هوم بزودی متوجه میشی دوست پسرت کیه کیم میسو
جین : ولی امید وارم این زمان یکی از روزای این مدت نباشه
کوک: ولی هیونگ تا کی میخواید که ازشون این موضوع رو پنهون کنید و بهشون نگید که شغل دوم ما ........
هه به نظرتون شغل دوم پسرا چیه
شرایط پارت بعد ۸ لایک ۳ تا فالو .
بای...
۸.۹k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.