پارت31
ویو هلن
با یه سر درد شدید بلند شدم دیدم کوک یه ور خوابه بم روی پام خوابه یونتان روی شکمم این دوتا از کجا پیداشون شد میخواستم یونتان رو از خودم جدا کنم که با پنجه هاش به سینم چسبید یه نگاه به کوک کردم خیلی پوکر داشت نگاه میکرد
کوک: اینا رو بزار کنار(عصبی جدی)
هلن: بهم چسبیدن
کوک: تهیونگگگگگکک(بلند)
ته اومد
ته: بله
کوک: بچتو بردار
ته: باشه
داشت یونتان رو برمیداشت که دستش روی سینم کشیده شد یه کوک با نگرانه نگاه کردم که از حرص سرخ شده بود وقتی ته رفت بم رو برداشت گذاشت پایین خودش دستام رو بالا سرم قفل کرد و خیلی جدی عصبی نگام کرد
کوک: مگه نگفتی نزدیک کسی نمیشم
هلن: اون میخواست تانی رو بر....
کوک: تو مال منو کسی حق دست زدن بهت رو نداره دیگه بمو هم بغل نکن (خیلی حرسی)
هلن: باشه بانی کوچولو حالا بیا بغلم
ویو کوک
سرمو روی سینش گذاشتم بازم چشمامو بستم که بخوابم هنوز خیلی زود بود برای بیدار شدن اخه ولی خوابم نبرد
ویو هلن
کوک: بیبی، خوابم نمیبره
هلن: سرشو بزار روی سینم تا بخوابونمت
سرشو توی سینم فرو کرد منم با یه دستم اروم میزدم پشت کمرش و با یه دستم موهاشو ناز میکردم و گاهی یه بوسه روی موهاش میزاشتم
و براش اهنگ میخوندم
ویو کوک
داشت خوبم میبرد واقعا ارامش بخش بود توی خواب بیداری بودم که دیدم بم اومد طرف هلن مظلوم داشت نگاش میکرد هلن میخواست نازش کنه که دستشو گرفتم: نکن(جدی کیوت)
هلن: من هر دو تون رو خیلی دوست دارم هر دو رو میخوام ناز کنم اخه ببین چشماشوووو گوشاشوووووو
کوک: دست بهش نزن(کیوت حرسی)
هلن: باشه بخواب تو
ویو هلن
به بم اشاره کردم بیاد اون ور تا کوک نبینتش
و نازش کنم که یه دعفه کوک بلند شد
کوک: بچه گول میزنی؟ اصلا قهرم(پاشد رفت بیرون)
هلن: بم بیا عزیزم(بلند گفت تا کوک برگرده)
کوک سریا برگشت: بغلش نکننن دیگهههه(گریت الکی)
هلن: باشه (با خنده رفت بیرون)
کوک: هنوز قهرما
هلن: بم ب...
کوک: صداش نکنننننننن(حرسی)
ته: اینا چشونه؟
هلن: اقا غیرتی شده هم قهره هم من نباید کسی رو بغل کنم
تانی اومد تو بغل هلن
هلن: بهش غذا دادی؟
تهیونگ: نه چطور؟
هلن: الان بهش غذا میدم
کوک میره بغل ته: بابا هرچی میگم چیزی یا کسی بغل نکن گوش نمیدهههههه
ته: اونم ادمه عاشق حیوانات هست خودش دوتا گربه داره بخاطر سگای ما شب روز یا پیش پرستار میزارمشون یا لیسا
هلن: گفتی گربه؟ ای واییییی کیتی پفی اومدممم(رفت لباس بپوشه)
کوک: منم میام میرسونمت
توی ماشین ویو هلن
اصلا باهام حرف نمیزد خیلی رو مخ بود دستم رو روی دستش که روی دنده بود گذاشتم(چه پیچیده شد😐) ولی دستمو پس زد هی تکرار کردم ولی هی بازم پس زد تا اینکه یه جا نگه داشت
کوک: چته؟(همه حرف های کوک جدیه)
هلن: قهر نباش بانی کوچولو
کوک: به من نگو بانی کوچولو
همچین بدم نمیگفت شبی مافیا ها شده بود
هلن: لطفا
کوک: لوس بازی در نیار
هلن: تو منو دوست نداری؟
کوک: نه دیگه دوست ندارم
هلن: منم همین طور(یه دعفه سرد سرد شد)
کوک: پس نظرت چیه کات کنیم
هلن: موافقم میرم یکم هوا بخورم حال نداشتی برو
ویو کوک
رفت بیرون یعنی چی دیگه دوستم نداره بابا یه گوشی خوزدم چرا ادامشو تو میخوری عوففف از ماشین اروم پیاده شدم داشت به دریاچه کنار جاده نگاه میکرد از پشت کمرشو گرفتم با بغض
گفتم: من هیچ وقت ولت نمیکنم
هلن: میدونستممممم
کوک: عاشفتم بیبی بانییییی
هلن: منم ددی بانی(برگشت بغلش کرد با هم کی. س رفتن)
کوک: بریم تا گربه هامون زنده بمونن
هلن: برم(خنده)
توی راه کلی حرف زدیم درباره گربه ها کنسرت دیروز قانون هایی که برام گذاشت خیلی زیاد بودن
کوک: خب اون رقص دیروزت رو توی کنسرت فراموش کردم ولی از این به بعد تو دیگه سینگل نیستی و یت دوست پسر داری باید قانون هارو بهت بگم قبلش قسم بخور انجام میدی
هلن: قسم میخورم عشقم(با خنده)
کوک:
شماره یک هیچ وقت به یه مرد لبخند نمیزنی
شماره دو اگر دیدم با یه مرد داری میگی میخندی زنده موندنت دست خداس
شماره سه توی کنسرت لباس باز نمیپوشی
شماره چهار هیچ وقت برای کسی شیک نمیزنی مخصوصا تو کنسرت
شماره پنج خونه پسر حتی دوست معمولی نمیری
شماره شیش خونه دوستت که داداش داره نمیری
شماره هفت لباس های باز عمرا نمیپوشی حتما باید جلو من بپوشی
شماره هشت بعد ازدواج هر روزی دلم بخواد هر کاری میکنم
مغز هلن: وادفاک... این چی میگه؟
شماره نه بدون لباس زیر لباس نمیپوشی برای بیرون
شماره ده اگر اگر اگر خدایی نکرده پرسیدم نبود من میخواست میخواست بهت شماره بده بقر اون یکی که حتما باید بخوابونی
تو دهنش باید به من بگی کی بود شه شکلی بود اکی؟
و اخرین قانون اگر خدایی نکرده بهت تجاوز شد مکان صورتشون رو حتما باید بهم بگی
هلن با ترس تعجب: بلا به دور چی میگی؟
کوک: همین که گغتم حالا بیا بغل ددی که برسیم
هلن رفت بغلش
کوک: رسیدیم
با یه سر درد شدید بلند شدم دیدم کوک یه ور خوابه بم روی پام خوابه یونتان روی شکمم این دوتا از کجا پیداشون شد میخواستم یونتان رو از خودم جدا کنم که با پنجه هاش به سینم چسبید یه نگاه به کوک کردم خیلی پوکر داشت نگاه میکرد
کوک: اینا رو بزار کنار(عصبی جدی)
هلن: بهم چسبیدن
کوک: تهیونگگگگگکک(بلند)
ته اومد
ته: بله
کوک: بچتو بردار
ته: باشه
داشت یونتان رو برمیداشت که دستش روی سینم کشیده شد یه کوک با نگرانه نگاه کردم که از حرص سرخ شده بود وقتی ته رفت بم رو برداشت گذاشت پایین خودش دستام رو بالا سرم قفل کرد و خیلی جدی عصبی نگام کرد
کوک: مگه نگفتی نزدیک کسی نمیشم
هلن: اون میخواست تانی رو بر....
کوک: تو مال منو کسی حق دست زدن بهت رو نداره دیگه بمو هم بغل نکن (خیلی حرسی)
هلن: باشه بانی کوچولو حالا بیا بغلم
ویو کوک
سرمو روی سینش گذاشتم بازم چشمامو بستم که بخوابم هنوز خیلی زود بود برای بیدار شدن اخه ولی خوابم نبرد
ویو هلن
کوک: بیبی، خوابم نمیبره
هلن: سرشو بزار روی سینم تا بخوابونمت
سرشو توی سینم فرو کرد منم با یه دستم اروم میزدم پشت کمرش و با یه دستم موهاشو ناز میکردم و گاهی یه بوسه روی موهاش میزاشتم
و براش اهنگ میخوندم
ویو کوک
داشت خوبم میبرد واقعا ارامش بخش بود توی خواب بیداری بودم که دیدم بم اومد طرف هلن مظلوم داشت نگاش میکرد هلن میخواست نازش کنه که دستشو گرفتم: نکن(جدی کیوت)
هلن: من هر دو تون رو خیلی دوست دارم هر دو رو میخوام ناز کنم اخه ببین چشماشوووو گوشاشوووووو
کوک: دست بهش نزن(کیوت حرسی)
هلن: باشه بخواب تو
ویو هلن
به بم اشاره کردم بیاد اون ور تا کوک نبینتش
و نازش کنم که یه دعفه کوک بلند شد
کوک: بچه گول میزنی؟ اصلا قهرم(پاشد رفت بیرون)
هلن: بم بیا عزیزم(بلند گفت تا کوک برگرده)
کوک سریا برگشت: بغلش نکننن دیگهههه(گریت الکی)
هلن: باشه (با خنده رفت بیرون)
کوک: هنوز قهرما
هلن: بم ب...
کوک: صداش نکنننننننن(حرسی)
ته: اینا چشونه؟
هلن: اقا غیرتی شده هم قهره هم من نباید کسی رو بغل کنم
تانی اومد تو بغل هلن
هلن: بهش غذا دادی؟
تهیونگ: نه چطور؟
هلن: الان بهش غذا میدم
کوک میره بغل ته: بابا هرچی میگم چیزی یا کسی بغل نکن گوش نمیدهههههه
ته: اونم ادمه عاشق حیوانات هست خودش دوتا گربه داره بخاطر سگای ما شب روز یا پیش پرستار میزارمشون یا لیسا
هلن: گفتی گربه؟ ای واییییی کیتی پفی اومدممم(رفت لباس بپوشه)
کوک: منم میام میرسونمت
توی ماشین ویو هلن
اصلا باهام حرف نمیزد خیلی رو مخ بود دستم رو روی دستش که روی دنده بود گذاشتم(چه پیچیده شد😐) ولی دستمو پس زد هی تکرار کردم ولی هی بازم پس زد تا اینکه یه جا نگه داشت
کوک: چته؟(همه حرف های کوک جدیه)
هلن: قهر نباش بانی کوچولو
کوک: به من نگو بانی کوچولو
همچین بدم نمیگفت شبی مافیا ها شده بود
هلن: لطفا
کوک: لوس بازی در نیار
هلن: تو منو دوست نداری؟
کوک: نه دیگه دوست ندارم
هلن: منم همین طور(یه دعفه سرد سرد شد)
کوک: پس نظرت چیه کات کنیم
هلن: موافقم میرم یکم هوا بخورم حال نداشتی برو
ویو کوک
رفت بیرون یعنی چی دیگه دوستم نداره بابا یه گوشی خوزدم چرا ادامشو تو میخوری عوففف از ماشین اروم پیاده شدم داشت به دریاچه کنار جاده نگاه میکرد از پشت کمرشو گرفتم با بغض
گفتم: من هیچ وقت ولت نمیکنم
هلن: میدونستممممم
کوک: عاشفتم بیبی بانییییی
هلن: منم ددی بانی(برگشت بغلش کرد با هم کی. س رفتن)
کوک: بریم تا گربه هامون زنده بمونن
هلن: برم(خنده)
توی راه کلی حرف زدیم درباره گربه ها کنسرت دیروز قانون هایی که برام گذاشت خیلی زیاد بودن
کوک: خب اون رقص دیروزت رو توی کنسرت فراموش کردم ولی از این به بعد تو دیگه سینگل نیستی و یت دوست پسر داری باید قانون هارو بهت بگم قبلش قسم بخور انجام میدی
هلن: قسم میخورم عشقم(با خنده)
کوک:
شماره یک هیچ وقت به یه مرد لبخند نمیزنی
شماره دو اگر دیدم با یه مرد داری میگی میخندی زنده موندنت دست خداس
شماره سه توی کنسرت لباس باز نمیپوشی
شماره چهار هیچ وقت برای کسی شیک نمیزنی مخصوصا تو کنسرت
شماره پنج خونه پسر حتی دوست معمولی نمیری
شماره شیش خونه دوستت که داداش داره نمیری
شماره هفت لباس های باز عمرا نمیپوشی حتما باید جلو من بپوشی
شماره هشت بعد ازدواج هر روزی دلم بخواد هر کاری میکنم
مغز هلن: وادفاک... این چی میگه؟
شماره نه بدون لباس زیر لباس نمیپوشی برای بیرون
شماره ده اگر اگر اگر خدایی نکرده پرسیدم نبود من میخواست میخواست بهت شماره بده بقر اون یکی که حتما باید بخوابونی
تو دهنش باید به من بگی کی بود شه شکلی بود اکی؟
و اخرین قانون اگر خدایی نکرده بهت تجاوز شد مکان صورتشون رو حتما باید بهم بگی
هلن با ترس تعجب: بلا به دور چی میگی؟
کوک: همین که گغتم حالا بیا بغل ددی که برسیم
هلن رفت بغلش
کوک: رسیدیم
۶.۶k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.