پارت ۲ : عشق و سرنوشت
همینطوری داشتم میرفتم مه یکی از دوساتم بهم سلام کرد و منم جوابشو بهش دادم که یهو با یه چیز بزرگ برخورد کردم زیر لب هی داشتم فحش های ایرانی میدادم که سرمو اوردم بالا و با یه مرد قد بلند که یه استایل مشکی داشت روبه رو شدم که گفتم : یاااا جلوی واتو نگاه کن که طفلکی گفت : معذرت میخوام و رفت منم گفتم : ادم اینقدر بی ادب و بی شخصیت و در زدم و رفتم داخل که خانم کیم رو دیدم و بهش سلام کردم بعد طرح ها رو گذاشتم روی میز و با یک مغذرت خواهی برای دیر اومدنم از دفتر خانم کیم اومدم بیرون و رفتم پیش گیسو و حسابی بغلش کردم و بعد ماجرای برخوردم با اوم مردک بی فرهنگ رو براش تعریف کردم و اونم زد زیر خنده و بعد دیدیم کلاس بعدی داره شروع میشه و سذیع رفتیم سر کلاس که مدیر اومد دنبالمون و گفت که خانم کیم کارمون داره ماهم سریع رفتیم و گفت : که مدیر برنامه یه گروه کیپاپ ازمون درخواست کردن دوتا طراح لباس عالیمون رو بهشون معرفی کنیم و همین زنگ پیش یکی از اعضای همون گروه کیپاپ اینجا بود و اومد طرح های هم رو بینه و بیشتر طراحی های شما دوتا نظرشو جلب کرد و گفتن اکه راضی باشید شما رو به عننوان طراح اصلی استخدامتون کنن چطوره ؟؟
گندم : این عالیه ولی دانشگاه چی؟؟؟
گیسو : بله خانم کین پس دانشگاه چی میشه ،؟؟
دخترا پس فردا شما فارغ تحصیل میشید و مدرکتون و میگیرید و همینطور یه شغل هم دارید خب پس اگه نظرتون مثبته من به اون گروه خبر بدم
گیسو : بله این عالیه و بعد رفتن سر کلاسشون
گندم : این عالیه ولی دانشگاه چی؟؟؟
گیسو : بله خانم کین پس دانشگاه چی میشه ،؟؟
دخترا پس فردا شما فارغ تحصیل میشید و مدرکتون و میگیرید و همینطور یه شغل هم دارید خب پس اگه نظرتون مثبته من به اون گروه خبر بدم
گیسو : بله این عالیه و بعد رفتن سر کلاسشون
۴.۹k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.