*
هر وقت دعوا میکردیم اون میومد واسه آشتی.
حتی اگه مقصر بودم ، دلش نمیومد یک شب هم قهر بخوابیم اونقدری که اون بود ، من نبودم...
خوشی زده بود زیر دلم اونقدر پرروم کرده بود که فکر کرده بودم یجا برام ریدن.
یکی از همون شبا که دعوا کردیم دیدم خبریش نیست گرفتم خوابیدم بی شب بخیر بیدار شدم دیدم نه پیامی نه زنگی ؛
بیخیال با رفیقام رفتم دور دور که آخر شب شد ، یهویی حس کردم خیلی تنهام ...
حجم نبودنش رو خیلی حس کردم گوشیو برداشتم پی امش بدم دیدم همه جا دیلیت زده زنگش زدم خاموش بود یه جور رفته بود انگار از اول نبود...
از اون شب هرشب حس میکنم خیلی تنهام خیلیا اومدن و رفتن ولی هیچکس اون نشد . .
از اون روز دلم میخواد برم جلوی هر کی که دست یارشو تو خیابون گرفته ، بگم میشه تا هست قدرشو بدونی . . .؟
لایک؟
حتی اگه مقصر بودم ، دلش نمیومد یک شب هم قهر بخوابیم اونقدری که اون بود ، من نبودم...
خوشی زده بود زیر دلم اونقدر پرروم کرده بود که فکر کرده بودم یجا برام ریدن.
یکی از همون شبا که دعوا کردیم دیدم خبریش نیست گرفتم خوابیدم بی شب بخیر بیدار شدم دیدم نه پیامی نه زنگی ؛
بیخیال با رفیقام رفتم دور دور که آخر شب شد ، یهویی حس کردم خیلی تنهام ...
حجم نبودنش رو خیلی حس کردم گوشیو برداشتم پی امش بدم دیدم همه جا دیلیت زده زنگش زدم خاموش بود یه جور رفته بود انگار از اول نبود...
از اون شب هرشب حس میکنم خیلی تنهام خیلیا اومدن و رفتن ولی هیچکس اون نشد . .
از اون روز دلم میخواد برم جلوی هر کی که دست یارشو تو خیابون گرفته ، بگم میشه تا هست قدرشو بدونی . . .؟
لایک؟
۱۴.۸k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳