چند پارتی جونگ کوک
درخواستی!
-های دارلینگ!
با شنیدن صدا به سمتش برگشت بعد از دیدن صاحب صدا، بی حوصله برگشت و به غذا پختن ادامه داد
دست هایی دور کمرش حلقه شد
-بیب، چرا انقدر بی حوصله ای؟
-چیزی نیس فقط یکم خستم
-یکم؟
-اوهوم
-بعد از ظهر بریم بیرون؟
-نمیشه کلی کار دارم خودت تنهایی با دوستهات میتونی بری؛)
-که اینطور
بعد از تموم شدن غذا دخترک شروع به انجام دادن کارهایی که امروز رئیسش بهش هشدار داده بود که باید تا آخر این ماه بهش تحویل بده، شد.
فلش بک چند ساعت دیگه
-جونگکوکاااا.... هی کوکی
توی چارچوب در ظاهر شد
-جانم؟
-میتونی....
ادامه دارد؟
-های دارلینگ!
با شنیدن صدا به سمتش برگشت بعد از دیدن صاحب صدا، بی حوصله برگشت و به غذا پختن ادامه داد
دست هایی دور کمرش حلقه شد
-بیب، چرا انقدر بی حوصله ای؟
-چیزی نیس فقط یکم خستم
-یکم؟
-اوهوم
-بعد از ظهر بریم بیرون؟
-نمیشه کلی کار دارم خودت تنهایی با دوستهات میتونی بری؛)
-که اینطور
بعد از تموم شدن غذا دخترک شروع به انجام دادن کارهایی که امروز رئیسش بهش هشدار داده بود که باید تا آخر این ماه بهش تحویل بده، شد.
فلش بک چند ساعت دیگه
-جونگکوکاااا.... هی کوکی
توی چارچوب در ظاهر شد
-جانم؟
-میتونی....
ادامه دارد؟
۹.۰k
۲۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.