*vampire/خوناشام*🩸❤️
*vampire/خوناشام*🩸❤️
*part 3*
*ویو ا. ت*🩸❤️
*خب خیلی خوشحال بودم ک دوست پیدا کردم اونم اینقدر دوستای مهربون و کیوت اونا خیلی بهم احمیت دادن الان ساعت تقریبا 10:36دقیقه شب بود و خب من کمی ترسیدع بودم هرکسی رفتش خونه خودش و منم داشتم میرفتم ک یهو از کوچه صدای جیغ شنیدم ک میگفت: کمکککککک لطفا شکنجم نکن و یهو جیغ زد و دیگه فقط صدای خوردن میومد با تموم ترسو استرس رفتم تو اون کوچه ک ی لامپ قرمز داشت و هعی خاموش روشن میشد
رفتم دیدم اون داشت اون دخترو میخورد یهو دیگه احساس نکردم میتونم سرپا وایسدم پاهام نای وایسادن نداشت و انگار داشتم میوفتادم ک دیدم اون مرد ترسناک بهم زل زده و چشماش قرمزه داشت میومد سمتم و من هیچ تکووی نمیخوردم وقتی اومد سمتم کلا خونی بود ث لباسای پارع پوشیدع بود شبیه گرگینه ها بود چی نک..... نکنه اون ی حیولاعه؟*
*شرایط پارت بعد:*
5❤️
*part 3*
*ویو ا. ت*🩸❤️
*خب خیلی خوشحال بودم ک دوست پیدا کردم اونم اینقدر دوستای مهربون و کیوت اونا خیلی بهم احمیت دادن الان ساعت تقریبا 10:36دقیقه شب بود و خب من کمی ترسیدع بودم هرکسی رفتش خونه خودش و منم داشتم میرفتم ک یهو از کوچه صدای جیغ شنیدم ک میگفت: کمکککککک لطفا شکنجم نکن و یهو جیغ زد و دیگه فقط صدای خوردن میومد با تموم ترسو استرس رفتم تو اون کوچه ک ی لامپ قرمز داشت و هعی خاموش روشن میشد
رفتم دیدم اون داشت اون دخترو میخورد یهو دیگه احساس نکردم میتونم سرپا وایسدم پاهام نای وایسادن نداشت و انگار داشتم میوفتادم ک دیدم اون مرد ترسناک بهم زل زده و چشماش قرمزه داشت میومد سمتم و من هیچ تکووی نمیخوردم وقتی اومد سمتم کلا خونی بود ث لباسای پارع پوشیدع بود شبیه گرگینه ها بود چی نک..... نکنه اون ی حیولاعه؟*
*شرایط پارت بعد:*
5❤️
۳.۳k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.