«عروسک خیمه شب بازی»
«عروسک خیمه شب بازی»
پارت: ۱۶
دستای لیا رو پس زد
_اینطوری خوب نمیشم
نیم نگاهی بهم انداخت و سمت آشپزخونه رفت
_یه قرص میندازم شاید بهتر شد
رفت
وسط راه لیا داد زد
_تهیونگ کیف منم از رو اپن بیار
_باشه
خونه تو سکوت کامل فرو رفته بود
که با صدای زنگ گوشی لیا در اومد
_الو ددی خوبی مامان خوبه؟!
نمیدونم طرف پشت گوشی که فکر کنم پدرش بود چی گفت که اون اروم و مرموز زمزمه کرد
_خوبیم مام..همه چی خوب پیش میره
ته ته هم داره کارای عروسی رو روبه راه میکنه
نیم نگاهی بهم انداخت و ادامه داد
_قراره اون دختره ام به زودی طلاق بده!
دختره؟
منظورش من بودم!
تیر اخر و زد
_ماه دیگه عروسیمونه
پارت: ۱۶
دستای لیا رو پس زد
_اینطوری خوب نمیشم
نیم نگاهی بهم انداخت و سمت آشپزخونه رفت
_یه قرص میندازم شاید بهتر شد
رفت
وسط راه لیا داد زد
_تهیونگ کیف منم از رو اپن بیار
_باشه
خونه تو سکوت کامل فرو رفته بود
که با صدای زنگ گوشی لیا در اومد
_الو ددی خوبی مامان خوبه؟!
نمیدونم طرف پشت گوشی که فکر کنم پدرش بود چی گفت که اون اروم و مرموز زمزمه کرد
_خوبیم مام..همه چی خوب پیش میره
ته ته هم داره کارای عروسی رو روبه راه میکنه
نیم نگاهی بهم انداخت و ادامه داد
_قراره اون دختره ام به زودی طلاق بده!
دختره؟
منظورش من بودم!
تیر اخر و زد
_ماه دیگه عروسیمونه
۷۵۰
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.