فیک «مافیای پنهان» part 12
ات : ممنون خانم
فروشنده : روز خوبی داشته باشید
ته : چرا نزاشتی حسابشون کنممم
ات : چون تو اصلا نباید حساب کنیییی
ات : ولش کن دیگه
ته : خیلی باشه پرنسسم نظرت چیه بریم شهربازی ؟
ات : بریم
پرش زمانی به ۲ ساعت بعد.
ات : وای عشقم خیلی خوش گذشت
ته : دوست دارم
ات : منم دوست دارم بیبی
ته : بریم بخوابیم ؟
ات : بریم
ته : میخوام لباس عوض کنم تو اول عوض کن
ات : باشه
ات : تمومه بیا
ات ویو
داشت هودیشو در میاورد طبق معمول محو شدم و نرفتم بیرون داشت کمر بندشو باز میکرد که
ته : هی نکنه توعه کوچولو دلت یچیزی میخواد ؟
ات : نههههه
ته : چرا بیا اینجااا پرنسس کوچولو
ات ویو
کاملا متوجه منظورش شدم و حتی کاملا هم متوجه شدم که این دفعه جدیه تا اومدم به خودم بیام تهیونگ بلندم کرد و گذاشتم تخت
ته : بیبی چطوره امتحانش کنیم
ات : نمیدونمممم
ته : ببین اگه واقعا امادگیشو نداری اشکال ندا…
ات ویو
فقط شروع کردم به بوسیدنش
اسماته💯
اماده اید برای اسمات ؟ 😭✨🔞
فروشنده : روز خوبی داشته باشید
ته : چرا نزاشتی حسابشون کنممم
ات : چون تو اصلا نباید حساب کنیییی
ات : ولش کن دیگه
ته : خیلی باشه پرنسسم نظرت چیه بریم شهربازی ؟
ات : بریم
پرش زمانی به ۲ ساعت بعد.
ات : وای عشقم خیلی خوش گذشت
ته : دوست دارم
ات : منم دوست دارم بیبی
ته : بریم بخوابیم ؟
ات : بریم
ته : میخوام لباس عوض کنم تو اول عوض کن
ات : باشه
ات : تمومه بیا
ات ویو
داشت هودیشو در میاورد طبق معمول محو شدم و نرفتم بیرون داشت کمر بندشو باز میکرد که
ته : هی نکنه توعه کوچولو دلت یچیزی میخواد ؟
ات : نههههه
ته : چرا بیا اینجااا پرنسس کوچولو
ات ویو
کاملا متوجه منظورش شدم و حتی کاملا هم متوجه شدم که این دفعه جدیه تا اومدم به خودم بیام تهیونگ بلندم کرد و گذاشتم تخت
ته : بیبی چطوره امتحانش کنیم
ات : نمیدونمممم
ته : ببین اگه واقعا امادگیشو نداری اشکال ندا…
ات ویو
فقط شروع کردم به بوسیدنش
اسماته💯
اماده اید برای اسمات ؟ 😭✨🔞
۲۸.۸k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.