عشق تو کتابا
پارت۱۴
حرصی چندتا دستم گرفتم و بزور کردم تو دهنش بعد از این کار فهمیدم وه غلطی کردم وحشت زده بهش نگاه کردم
+ببخشید نفهمیدم
-اشکال نداره
چیییی این چی گفت ؟اشتباه شنیدم ؟ارع ات قطعا همینه
+نه انگار نفهمیدی من به زور بهت پاپ کورن دادم اشکال نداره؟
-یعنی میخوای بری تو انباری
+نه نه نه من غلط بکنم ببخشید
ات اگه چیزی نگی میمیری واقعا چرا یاداوری میکنی خوب
بعد از اینکه فیلم تموم شد دوباره فیلم گذاشت و نذاشت برم بخوابم وسط فیلم دیگه چشمام بسته میشد و باز میشد که یهوصداها قطع شد نگاه کردم که دیدم تلویزیون خاموش شده تهیونگ نگاهی بهم کرد
-میتونی بری بخوابی
سریع بلند شدم
+مرسی
رفتم تو اتاق خوابیدم صبح با سرصداهای زیاد بلند شدم نشستم نگاه کردم دیدم تهیونگه اون اینجا چیکار میکرد معلومه ات تهیونگ فقط برای خواب میره اتاق بغلی پس چرا عوض نمیکنه اتاقو شونه ای بالا انداختمو از روی تخت بلند شدم
+چیکار میکنی
نیم نگاهی بهم انداخت و دوباره به بهم ریخت اتاق ادامه داد دیدم واقعا داره اتاق و میترکونه همه وسایل کمدها و کشو ها رو ریخته بود بیرون رفتم جلوش
+چی میخوای بگو شاید تونستم کمکت کنم
-تو نمیدونی چیه
+شاید بدونم از کجا میدونی
-یه پوشه پوشه سفید رنگ
یکم فکر کردم تهیونگ پوشه و وسایل کاریش اینجا نمیزاره
+مطمئنی اینجاست
-توی اتاق مطالعه نیست
رفتم بیرون رفتم توی اتاق مطالعه اخرین بار توی کشوی میز تحریر دیدمش کشو رو باز کردم که دیدمش برداشتمش تهیونگ به چهارچوب اتاق تکیه داده بود و با تعجب بهم نگاه میکرد پوشه رو بالا گرفتم
+این نیست؟
-چرا
گرفتش با حرص نگاش کردم
+اول اینجا رو بگرد بعد همه جارو بترکون
-به من مربوط نیست بلاخره تو تمیزش میکنی
+من خدمتکارت نیستم
-کی گفته
+هر کسی که بشناسی من زنتم نه خدمتکارت اگه بخوای اینجوری باشه متاسفم من میرم
-خدافظ
از کنارم رد شد اصلا انتظار همچین حرکتی رو نداشتم چقدر ساده گفت خدافظ پس چی ات الان فکر کردی میاد التماستو میکنه؟ معلومه میگه برو سریع رفتم بیرون داشت از پله ها میرفت پایین داد زدم
+یااا
همینجور که با سرعت به طرفش میرفتم داد میزدم
+فکر کردی به همین راحتی خدافظ؟نه اقای خوش تیپ اگه دیدی تا الان ساکت بودم فقط به خاطر پدرمه من برم؟باشه میرم ولی
یه سیلی نسبتا محکم بهش زدم
+ولی اینو باید میزدم جواب همه بدی هایی که در حقم کردی
عصبی بهم نگاه میکرد برگشتم دوپله بالا نرفته بودم که داد زد برگشتم دیدم داره میاد سنتم مچ دستمو گرفت و کشید مقصد و میدونستم گریه میکردم ولی التماس نه
-فکر کردی کی هستی میزنی تو گوش من؟
همینجوری میرفت و دادوبیداد میکرد انداختم تو اتاق داشت میرفت که برگشت سمتم ...
حرصی چندتا دستم گرفتم و بزور کردم تو دهنش بعد از این کار فهمیدم وه غلطی کردم وحشت زده بهش نگاه کردم
+ببخشید نفهمیدم
-اشکال نداره
چیییی این چی گفت ؟اشتباه شنیدم ؟ارع ات قطعا همینه
+نه انگار نفهمیدی من به زور بهت پاپ کورن دادم اشکال نداره؟
-یعنی میخوای بری تو انباری
+نه نه نه من غلط بکنم ببخشید
ات اگه چیزی نگی میمیری واقعا چرا یاداوری میکنی خوب
بعد از اینکه فیلم تموم شد دوباره فیلم گذاشت و نذاشت برم بخوابم وسط فیلم دیگه چشمام بسته میشد و باز میشد که یهوصداها قطع شد نگاه کردم که دیدم تلویزیون خاموش شده تهیونگ نگاهی بهم کرد
-میتونی بری بخوابی
سریع بلند شدم
+مرسی
رفتم تو اتاق خوابیدم صبح با سرصداهای زیاد بلند شدم نشستم نگاه کردم دیدم تهیونگه اون اینجا چیکار میکرد معلومه ات تهیونگ فقط برای خواب میره اتاق بغلی پس چرا عوض نمیکنه اتاقو شونه ای بالا انداختمو از روی تخت بلند شدم
+چیکار میکنی
نیم نگاهی بهم انداخت و دوباره به بهم ریخت اتاق ادامه داد دیدم واقعا داره اتاق و میترکونه همه وسایل کمدها و کشو ها رو ریخته بود بیرون رفتم جلوش
+چی میخوای بگو شاید تونستم کمکت کنم
-تو نمیدونی چیه
+شاید بدونم از کجا میدونی
-یه پوشه پوشه سفید رنگ
یکم فکر کردم تهیونگ پوشه و وسایل کاریش اینجا نمیزاره
+مطمئنی اینجاست
-توی اتاق مطالعه نیست
رفتم بیرون رفتم توی اتاق مطالعه اخرین بار توی کشوی میز تحریر دیدمش کشو رو باز کردم که دیدمش برداشتمش تهیونگ به چهارچوب اتاق تکیه داده بود و با تعجب بهم نگاه میکرد پوشه رو بالا گرفتم
+این نیست؟
-چرا
گرفتش با حرص نگاش کردم
+اول اینجا رو بگرد بعد همه جارو بترکون
-به من مربوط نیست بلاخره تو تمیزش میکنی
+من خدمتکارت نیستم
-کی گفته
+هر کسی که بشناسی من زنتم نه خدمتکارت اگه بخوای اینجوری باشه متاسفم من میرم
-خدافظ
از کنارم رد شد اصلا انتظار همچین حرکتی رو نداشتم چقدر ساده گفت خدافظ پس چی ات الان فکر کردی میاد التماستو میکنه؟ معلومه میگه برو سریع رفتم بیرون داشت از پله ها میرفت پایین داد زدم
+یااا
همینجور که با سرعت به طرفش میرفتم داد میزدم
+فکر کردی به همین راحتی خدافظ؟نه اقای خوش تیپ اگه دیدی تا الان ساکت بودم فقط به خاطر پدرمه من برم؟باشه میرم ولی
یه سیلی نسبتا محکم بهش زدم
+ولی اینو باید میزدم جواب همه بدی هایی که در حقم کردی
عصبی بهم نگاه میکرد برگشتم دوپله بالا نرفته بودم که داد زد برگشتم دیدم داره میاد سنتم مچ دستمو گرفت و کشید مقصد و میدونستم گریه میکردم ولی التماس نه
-فکر کردی کی هستی میزنی تو گوش من؟
همینجوری میرفت و دادوبیداد میکرد انداختم تو اتاق داشت میرفت که برگشت سمتم ...
۲.۱k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.