فیک گنگ مافیایی سیاه پارت 10
فیک گنگ مافیایی سیاه
Part 10
ویو سومی
رسیدیم به کارخونه من و تهیونگ و نامجون با افرادش پیاده شدیم دیدم که افراد جونگکوک ستیار بوگو رو داره میبرن داخل کارخونه...ولی یه دفعه ای دستیاره با لگد زد به پاهای یکی از اونا و وقتی دستاش ازاد شد یه مشت زد به اون یکی رفت سمت یکیشون و تقنگش رو برداشت و در یک حرکت تیر رو شلیک کرد به سمت تهیونگ
+: رییس تهیونگ....نههههههههه (با فریاد)
رفتم سمت تهیونگ دستش رو گرفتم و کشیدمش کنار که تیر بهش نخوره ولی...اخ... تیر خورد به بازو خودم
ویو تهیونگ
من داشتم عینک دودیم رو میزدم که یه دفعه ای دیدم که دستیار بوگو یه تفنگ گرفته دستش و تیر شلیک کرد به سمت من...من هم تا خواستم خودم رو جمع و جور کنم صدای هون رو از پشت سرم شنیدم سرم رو برگردوندم دیدم داره میاد سمتم با دستش من رو کشیدم کنار ولی تیر خورد به بازوی خودش رفتم سمتش
_: هون...هون...حالت خوبه؟
دستش رو گرفتم و بلندش کردم و به نامجون گفتم بیاد زیر بغلش رو بگیره وایسته...منم سریع تفنگم رو در اوردم...این بار دوم بود که هون بدنش رو سپر من میکرد و نجاتم داد...حالا نوبت منه...دوتا تیر زدم به پا و دست دستیاره...چون زنده میخواستیمش نکشتمش...وگرنه بدنش رو تیر بارون میکردم 😤
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
Part 10
ویو سومی
رسیدیم به کارخونه من و تهیونگ و نامجون با افرادش پیاده شدیم دیدم که افراد جونگکوک ستیار بوگو رو داره میبرن داخل کارخونه...ولی یه دفعه ای دستیاره با لگد زد به پاهای یکی از اونا و وقتی دستاش ازاد شد یه مشت زد به اون یکی رفت سمت یکیشون و تقنگش رو برداشت و در یک حرکت تیر رو شلیک کرد به سمت تهیونگ
+: رییس تهیونگ....نههههههههه (با فریاد)
رفتم سمت تهیونگ دستش رو گرفتم و کشیدمش کنار که تیر بهش نخوره ولی...اخ... تیر خورد به بازو خودم
ویو تهیونگ
من داشتم عینک دودیم رو میزدم که یه دفعه ای دیدم که دستیار بوگو یه تفنگ گرفته دستش و تیر شلیک کرد به سمت من...من هم تا خواستم خودم رو جمع و جور کنم صدای هون رو از پشت سرم شنیدم سرم رو برگردوندم دیدم داره میاد سمتم با دستش من رو کشیدم کنار ولی تیر خورد به بازوی خودش رفتم سمتش
_: هون...هون...حالت خوبه؟
دستش رو گرفتم و بلندش کردم و به نامجون گفتم بیاد زیر بغلش رو بگیره وایسته...منم سریع تفنگم رو در اوردم...این بار دوم بود که هون بدنش رو سپر من میکرد و نجاتم داد...حالا نوبت منه...دوتا تیر زدم به پا و دست دستیاره...چون زنده میخواستیمش نکشتمش...وگرنه بدنش رو تیر بارون میکردم 😤
🄲🄾🄽🅃🄸🄽🅄🄴🅂
۵.۷k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.