دو پارتی « وقتی دستت خورد روی تماس..» پارت اخر
دو پارتی « وقتی دستت خورد روی تماس..» پارت اخر
نمیدونستی چیکار کنی..مینهو جواب تماست رو داده بود
به خودت اومد و.گوشی رو روی گوشت گذاشتی..هیچ صدایی از طرف مقابلت نمیومد
میخواستی تو شروع کننده صحبت باشی ولی با صدایی که از طرف مینهو شنیدی حرفت رو خوردی و از تعجب دهنت رو باز.کردی..
صدای اهسته اما بَم مینهو رو از پشت تلفن شنیدی
«چیشده؟؟»
از تعجب شاخ در اورده بودی..صداش از این بَم شده بود چون هم.مست بود هم انگار گریه کرده بود..!
خودت سعی کردی جمع و جور کنی
«م..مینهو »
نذاشت باقی حرفت رو بزنی و وسط حرفت پرید..
«گفتم چیشده »
صداش جدی بود اما اهسته حرف میزد.
«ه..هیچی ف..فقط»
با حرفی که زد ترجیح دادی لال بشی..
«میتونی بیای پیشم؟؟»
از تعجب چشمات درشت شده بود..نمیدونستی چه.جوابی بهش بدی
«مینهو تو.مستی پس..»
صدای.نالش از پشت تلفن به گوشت رسید..تاحالا اصلا مینهو رو اینجوری ندیده بودی
«اه..بس کن..فقط بهم.بگو میتونی بیای پیشم یا نه؟؟»
«مینهو تو.مستی..کارات دسته خودت نیست»
صدایی از.خودش در اورد
«اره یا نهه؟؟»
صداش رو بالا برد
«مینهو..»
مینهو کلافه پوفی کشید
«منتظرم..»
گوشی رو قطع کرد..همینطوری مونده بودی..نمیدونستی چیکار کنی..مینهو رو زیاد مست میدیدی..اما تاحالا همچین رفتاری رو از تو مستی بهت نشون نمیداد
خودت رو جمع جور کردی نگاه به ساعت کردی ساعت 1 شب رو نشون میداد..با خودت فکر.کردی شاید مینهو به کمکت نیاز داشته باشه الان مست بود..میتونست از سر مستی هرکاری بکنه
کلافه پوفی کشیدی از روی مبل بلند شدی و سمت اتاقت رفتی..
۰۰
ماشینت رو جلوی یک پنت هواس که متعلق به.مینهو بود پارک کردی..ماشینت رو خاموش کردی و سمت در های برج رفتی..
قدم هات رو اروم اروم سمت اسانسور برداشتی و واردش شدی..
بعد از چند دقیقه اسانسور توی طبقه ایی که مینهو قرار داشت ایستاد.. از اسانسور بیرون اومدی و سمت در پنت هواس رفتی..میخواستی در بزنی که متوجه شدی در بازه
اهی کشیدی و در رو باز کردی خونه کلا تو خاموشی متلق بود
فقط اواژور روی عسلی روشن بود که نورش خیلی کم بود
وارد خونه شدی و مینهو رو ولو روی مبل مشکی رنگ دید
روبه روش میزی قرار داشت که پر از.بطری های الکل بود..و.چند لیوان هم قرار داشت
چشمت رو دوباره به مینهو که لش روی مبل ولو شده بود و سرش رو تکیه به پشتی مبل داده بود دادی..
سمتش رفتی و تکونش دادی
«یا..مین..»
حرفت نیمه کاره موند..مینهو دستت رو گرفت و روی خودش انداختت
چشم های خمارش رو بهت داد و از سر.مستی لبخندی زد
«اومدی..؟»
«اره.مینهو اومدم..حالا ولم کن»
خنده ایی کرد و دوباره سرش رو به مبل تکیه داد
سرت رو عقب بردی
«بوی الکل داره خفت میکنه..زودباش ..بلند شو بریم سمت اتاقت»
از روش بلندشدی ..و سعی کردی هیکل سنگین و عضلانی مینهو رو از روی مبل بلند کنی
به سختی بلندش کردی و سمت اتاقش که طبقه دوم قرار داشت بردی
داشتی همراه مینهویی که از سر مستی همه ی وزنش رو روی تو انداخته بود از پله های طولانی پنت هواس بالا میرفتی..کلافه نگاهی به مینهوی منگ نگاه کردی
مینهو تعادلش رو از دست داد ..نزدیک بود بیوفته که نگهش داشتی
«وایی ..مینهو صاف وایسا»
مینهو پاهاش سست شد و روی یکی از پله ها نشست
«زود باش ...چندتا پله ی دیگه موند..بلند شو»
دستت رو گرفت و تو بغل خودش انداختت
«بوی..خ..خوبی میدی»
نگاهی بهش کردی
«مینهو بلند شو»
میخواستی از بغلش در بیای که مینهو لب هاش رو روی لب هات قرار داد
تعجب کردی و سعی کردی خودت رو ازش جدا کنی
«چیکار میکنی؟؟»
سرش رو کج کرد
«بوسه معذرت خواهی..میدونی وقتی داشتم مست میکردم به این فکر میکردم که واقعا..مشکل از منه نه تو م..»
میخواست باقی حرفش رو بزنه که لب هات رو روی لب هاش قرار دادی
بعد از چند دقیقه بی وقفه بوسیدنش ازش جدا شدی
«اشکال نداره مینهو تقصیر منم بود»
خنده ایی کرد و داخل بغلت بیهوش شد..
"هانورا"
نمیدونستی چیکار کنی..مینهو جواب تماست رو داده بود
به خودت اومد و.گوشی رو روی گوشت گذاشتی..هیچ صدایی از طرف مقابلت نمیومد
میخواستی تو شروع کننده صحبت باشی ولی با صدایی که از طرف مینهو شنیدی حرفت رو خوردی و از تعجب دهنت رو باز.کردی..
صدای اهسته اما بَم مینهو رو از پشت تلفن شنیدی
«چیشده؟؟»
از تعجب شاخ در اورده بودی..صداش از این بَم شده بود چون هم.مست بود هم انگار گریه کرده بود..!
خودت سعی کردی جمع و جور کنی
«م..مینهو »
نذاشت باقی حرفت رو بزنی و وسط حرفت پرید..
«گفتم چیشده »
صداش جدی بود اما اهسته حرف میزد.
«ه..هیچی ف..فقط»
با حرفی که زد ترجیح دادی لال بشی..
«میتونی بیای پیشم؟؟»
از تعجب چشمات درشت شده بود..نمیدونستی چه.جوابی بهش بدی
«مینهو تو.مستی پس..»
صدای.نالش از پشت تلفن به گوشت رسید..تاحالا اصلا مینهو رو اینجوری ندیده بودی
«اه..بس کن..فقط بهم.بگو میتونی بیای پیشم یا نه؟؟»
«مینهو تو.مستی..کارات دسته خودت نیست»
صدایی از.خودش در اورد
«اره یا نهه؟؟»
صداش رو بالا برد
«مینهو..»
مینهو کلافه پوفی کشید
«منتظرم..»
گوشی رو قطع کرد..همینطوری مونده بودی..نمیدونستی چیکار کنی..مینهو رو زیاد مست میدیدی..اما تاحالا همچین رفتاری رو از تو مستی بهت نشون نمیداد
خودت رو جمع جور کردی نگاه به ساعت کردی ساعت 1 شب رو نشون میداد..با خودت فکر.کردی شاید مینهو به کمکت نیاز داشته باشه الان مست بود..میتونست از سر مستی هرکاری بکنه
کلافه پوفی کشیدی از روی مبل بلند شدی و سمت اتاقت رفتی..
۰۰
ماشینت رو جلوی یک پنت هواس که متعلق به.مینهو بود پارک کردی..ماشینت رو خاموش کردی و سمت در های برج رفتی..
قدم هات رو اروم اروم سمت اسانسور برداشتی و واردش شدی..
بعد از چند دقیقه اسانسور توی طبقه ایی که مینهو قرار داشت ایستاد.. از اسانسور بیرون اومدی و سمت در پنت هواس رفتی..میخواستی در بزنی که متوجه شدی در بازه
اهی کشیدی و در رو باز کردی خونه کلا تو خاموشی متلق بود
فقط اواژور روی عسلی روشن بود که نورش خیلی کم بود
وارد خونه شدی و مینهو رو ولو روی مبل مشکی رنگ دید
روبه روش میزی قرار داشت که پر از.بطری های الکل بود..و.چند لیوان هم قرار داشت
چشمت رو دوباره به مینهو که لش روی مبل ولو شده بود و سرش رو تکیه به پشتی مبل داده بود دادی..
سمتش رفتی و تکونش دادی
«یا..مین..»
حرفت نیمه کاره موند..مینهو دستت رو گرفت و روی خودش انداختت
چشم های خمارش رو بهت داد و از سر.مستی لبخندی زد
«اومدی..؟»
«اره.مینهو اومدم..حالا ولم کن»
خنده ایی کرد و دوباره سرش رو به مبل تکیه داد
سرت رو عقب بردی
«بوی الکل داره خفت میکنه..زودباش ..بلند شو بریم سمت اتاقت»
از روش بلندشدی ..و سعی کردی هیکل سنگین و عضلانی مینهو رو از روی مبل بلند کنی
به سختی بلندش کردی و سمت اتاقش که طبقه دوم قرار داشت بردی
داشتی همراه مینهویی که از سر مستی همه ی وزنش رو روی تو انداخته بود از پله های طولانی پنت هواس بالا میرفتی..کلافه نگاهی به مینهوی منگ نگاه کردی
مینهو تعادلش رو از دست داد ..نزدیک بود بیوفته که نگهش داشتی
«وایی ..مینهو صاف وایسا»
مینهو پاهاش سست شد و روی یکی از پله ها نشست
«زود باش ...چندتا پله ی دیگه موند..بلند شو»
دستت رو گرفت و تو بغل خودش انداختت
«بوی..خ..خوبی میدی»
نگاهی بهش کردی
«مینهو بلند شو»
میخواستی از بغلش در بیای که مینهو لب هاش رو روی لب هات قرار داد
تعجب کردی و سعی کردی خودت رو ازش جدا کنی
«چیکار میکنی؟؟»
سرش رو کج کرد
«بوسه معذرت خواهی..میدونی وقتی داشتم مست میکردم به این فکر میکردم که واقعا..مشکل از منه نه تو م..»
میخواست باقی حرفش رو بزنه که لب هات رو روی لب هاش قرار دادی
بعد از چند دقیقه بی وقفه بوسیدنش ازش جدا شدی
«اشکال نداره مینهو تقصیر منم بود»
خنده ایی کرد و داخل بغلت بیهوش شد..
"هانورا"
۲۵.۷k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.