Part 7
Part 7
یک ساعت گذشت ات داخل اتاق تهیونگ زندونی بود
تهیونگ و بقیه پسرا تویا سالون نشسته بودن
تهیونگ خیلی از ات عصبانی بود
جیمین : هیونگ بزار آبجی رو از اتاق بیاریم بیرون پاش زخمی شده
تهیونگ : بزار همونجا بمونه ادب میشه
شوگا : کافیه تهیونگ انقدر ظلم به یه دختره یتیم بسه تو از کی تاحالا انقدر بی رحم بودی
شوگا با تمام عصبانیتش و صدای بلند حرف زد
تهیونگ : من از تو اجازه نمی گیرم بعدشم چرا انقدر از اون دختره حمایت میکنی
شوگا هیچ حرفی نزد و بلند شد رفت جیمین هم دنبالش رفت
شوگا دره اتاق تهیونگو باز کرد دید که ات خیلی مظلوم رویه زمین نشسته بود شوگا و جیمین رفتن پیشش
جیمین :آبجی حالت خوبه
ات :اوم
شوگا هیچ حرفی نزد و رفت از تویه کمد جعبه کمک های اولیه رو برداشت
اومد جلوی ات نشست
ات : من حالم خوبه
شوگا : از پات خون میاد
جیمین : آبجی بزار پاتو پانسمان کنیم
ات بخاطر جیمین قبول کرد شوگا و جیمین پای ات رو پانسمان کردن و جیمین از اتاق رفتم بیرون شوگا و ات رویه مبل نشستن ات خیلی ناراحت بود
شوگا : ات کارت اشتباه بود نباید فرار میکردی
ات : میدونم اما کیم تهیونگ نمیزاره برم
شوگا : توهم درکش کن یکی مادرشو تهدید به مرگ کرده
ات : من فقط کیم تهیونگ رو میشناسم اون یه خوانندست من مادرشو نمی شناسم
شوگا : باشه تو این راهو امتحان کن برو با تهیونگ حرف بزن مطمئنم اونم دلش به رحم میاد
ات : واقعا
شوگا : اره برو باهاش حرف بزن پیشه استخر بود
ات : باشه
ات با خوشحالی اینکه با تهیونگ حرف میزنه و اون میزاره که بره رفت پیشه استخر
داشت کناره استخر قدم میزد و با چشماش دنباله تهیونگ میگشت
تا اینکه یهو یکی پشته سرش وایستاد
ات کمی ترسید و زود پشته سرش رو نگاه کرد
تهیونگ : اینجا چه غلطی میکنی
ات : م م من من اومدم که حرف بزنیم
تهیونگ : ما هیچ حرفی نداریم که باهم بزنیم
یه قدم تهیونگ به ات نزدیک شد
ات که لبیه استخر وایستاده بود کم مونده بود بیافته استخر
ات : میشه نزدیک نیای
تهیونگ : اگه نزدیکت بشم از تو اجازه نمی گیرم
تهیونگ یه قدم دیگه نزدیک شد به ات
ات یهو رفت عقب و افتاد تویه استخر
تویه اون هوای سرد تویه آب های سرد با بادی که می وزید ات تویه آب های سرد کم مونده بود یخ بزنه
تهیونگ : همونجا بمونه تا ادب بشی
ات : چ چ چی داری میگی کمکم کن تا بیام بیرون
تهیونگ : تخصیره خودته
تهیونگ رفت ییرون و درو بست ات همونجا تویه استخر موند
《♡♡♡♡♡》
یک ساعت گذشت ات داخل اتاق تهیونگ زندونی بود
تهیونگ و بقیه پسرا تویا سالون نشسته بودن
تهیونگ خیلی از ات عصبانی بود
جیمین : هیونگ بزار آبجی رو از اتاق بیاریم بیرون پاش زخمی شده
تهیونگ : بزار همونجا بمونه ادب میشه
شوگا : کافیه تهیونگ انقدر ظلم به یه دختره یتیم بسه تو از کی تاحالا انقدر بی رحم بودی
شوگا با تمام عصبانیتش و صدای بلند حرف زد
تهیونگ : من از تو اجازه نمی گیرم بعدشم چرا انقدر از اون دختره حمایت میکنی
شوگا هیچ حرفی نزد و بلند شد رفت جیمین هم دنبالش رفت
شوگا دره اتاق تهیونگو باز کرد دید که ات خیلی مظلوم رویه زمین نشسته بود شوگا و جیمین رفتن پیشش
جیمین :آبجی حالت خوبه
ات :اوم
شوگا هیچ حرفی نزد و رفت از تویه کمد جعبه کمک های اولیه رو برداشت
اومد جلوی ات نشست
ات : من حالم خوبه
شوگا : از پات خون میاد
جیمین : آبجی بزار پاتو پانسمان کنیم
ات بخاطر جیمین قبول کرد شوگا و جیمین پای ات رو پانسمان کردن و جیمین از اتاق رفتم بیرون شوگا و ات رویه مبل نشستن ات خیلی ناراحت بود
شوگا : ات کارت اشتباه بود نباید فرار میکردی
ات : میدونم اما کیم تهیونگ نمیزاره برم
شوگا : توهم درکش کن یکی مادرشو تهدید به مرگ کرده
ات : من فقط کیم تهیونگ رو میشناسم اون یه خوانندست من مادرشو نمی شناسم
شوگا : باشه تو این راهو امتحان کن برو با تهیونگ حرف بزن مطمئنم اونم دلش به رحم میاد
ات : واقعا
شوگا : اره برو باهاش حرف بزن پیشه استخر بود
ات : باشه
ات با خوشحالی اینکه با تهیونگ حرف میزنه و اون میزاره که بره رفت پیشه استخر
داشت کناره استخر قدم میزد و با چشماش دنباله تهیونگ میگشت
تا اینکه یهو یکی پشته سرش وایستاد
ات کمی ترسید و زود پشته سرش رو نگاه کرد
تهیونگ : اینجا چه غلطی میکنی
ات : م م من من اومدم که حرف بزنیم
تهیونگ : ما هیچ حرفی نداریم که باهم بزنیم
یه قدم تهیونگ به ات نزدیک شد
ات که لبیه استخر وایستاده بود کم مونده بود بیافته استخر
ات : میشه نزدیک نیای
تهیونگ : اگه نزدیکت بشم از تو اجازه نمی گیرم
تهیونگ یه قدم دیگه نزدیک شد به ات
ات یهو رفت عقب و افتاد تویه استخر
تویه اون هوای سرد تویه آب های سرد با بادی که می وزید ات تویه آب های سرد کم مونده بود یخ بزنه
تهیونگ : همونجا بمونه تا ادب بشی
ات : چ چ چی داری میگی کمکم کن تا بیام بیرون
تهیونگ : تخصیره خودته
تهیونگ رفت ییرون و درو بست ات همونجا تویه استخر موند
《♡♡♡♡♡》
۴.۴k
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.