Halp psrt6
خب دوستاااان این پارت جدی قراره اسمات باشه دوست ندارید نخونید...و اینم بگم که خودم فن بی تی اسم و اینا همش فیکه دیگه:|...>>>
کوک نزدیکم شد و لباشو رو لبام گذاشت...با حرص لبشو گاز گرفتم...اشکام گونه هامو خیس کرده بود،این چه سرنوشت کثیفیه...
کوک:دیگه داره ددی رو اذیت میکنی...
ا.ت:من چه گناهی کردم؟...من نمیخوام توی عوضی منو باردار کنی...ولم کن بزار برم
اینو که گفتم زدم زیر گریه...
کوک:میدونی چیه؟...من ازت خوشم میاد...تو جذابی و خوش هیکل...دلم میخواست زیاد اذیت نشی ولی خودت میدونی چه فشاری اون لحظه بهم وارد شد؟...همون لحظه ای که منو از گروه انداختن بیرون...یادته؟...<با داد>گفتم یادته؟؟؟
ا.ت با گریه:من تقصیری نداشتم...توروخدا دختر بودنم رو ازم نگیر...ولم کن...اصلا...اصلا از گروه میرم...قول میدم!...
کوک نیشخند زد و با لحن آزار دهنده ای گفت:اوه بیبی...ببخشید اما بدنت زیادی سک***سیه...
کوک به پایین تنه ام خیره شده بود...اشکام همینجوری جاری بود...دستو پامو جوری بسته بود که پاهم باز شده بود...
"از زبون جوهو"
دم در وایساده بودم...تمام صدا ها واضح بود...همه چی عالی داره پیش میره...
"از زبون تهیونگ"
هیچ راهی نداشتم...تقریبا24ساعت گذشته و هیچ خبری از ا.ت نیست...باید به نامجون زنگ بزنم..."بعد از زنگ"
تهیونگ:خبری ازش نداری؟
نامجون:نه...به نظرم همه چیز زیر سره اون یاروعه...
تهیونگ:کدوم؟...شماره ناشناسه؟...
نامجون:اره...شمارش رو دارم...وایسا وایسا...ما با استفاده از اون شماره میتونیم ادرس ا.ت رو پیدا کنیم...بزار الان لوکیشنش رو پیدا میکنم..."قعط میکنه"
تهیونگ:الو...الو...
سرم رو زدم به فرمون ماشین...ا.ت کجایی؟...یعنی حالت خوبه؟...
"از زبون ا.ت"
کوک رفت سمت کلید برق...برقو خاموش کرد و یه لامپ قرمز روشن کرد...
کوک:چطوره بدگرل؟...بیشتر حال میده...
ا.ت:عوووضی...ولم کنننن...
کوک نزدیکم شد...خودمو تکون میدادم تا نتونه بهم دست بزنه...با یه حرکت روم خیمه زد...
کوک:بیبی تکون نخور...هرچی بیشتر دادوفریاد کنی ضربه ها محکم تر میشه...
دیگه تکون نخوردم فقط بی صدا گریه میکردم...
دکمه های لباسم رو باز کرد...با دیدن بدنم چشماش گرد شد...
کوک:اهههه...خوشمزه به نظر میاد...
ا.ت:دکمه هامو ببند کثااافت"با گریه"...
"خب خب بسه دیگه چشاتونو ببندیدXD...از زبون تهیونگ"
نامجون برام یه لوکیشن فرستاد و بعد بهم زنگ زد....تماسشو رد کردم و فقط رفتم به اون آدرس...سرعتم خیلی خیلی بالا بود...
"دوباره از زبون ا.ت...ساری گایزXD"
لباس زیرمو پاره کرد و با دستاش س***ینه هامو گرفت...جیغ زدم...
ا.ت:کمکککک...ولش کن عوضی...
کوک ول کرد و دستشو....
کوک نزدیکم شد و لباشو رو لبام گذاشت...با حرص لبشو گاز گرفتم...اشکام گونه هامو خیس کرده بود،این چه سرنوشت کثیفیه...
کوک:دیگه داره ددی رو اذیت میکنی...
ا.ت:من چه گناهی کردم؟...من نمیخوام توی عوضی منو باردار کنی...ولم کن بزار برم
اینو که گفتم زدم زیر گریه...
کوک:میدونی چیه؟...من ازت خوشم میاد...تو جذابی و خوش هیکل...دلم میخواست زیاد اذیت نشی ولی خودت میدونی چه فشاری اون لحظه بهم وارد شد؟...همون لحظه ای که منو از گروه انداختن بیرون...یادته؟...<با داد>گفتم یادته؟؟؟
ا.ت با گریه:من تقصیری نداشتم...توروخدا دختر بودنم رو ازم نگیر...ولم کن...اصلا...اصلا از گروه میرم...قول میدم!...
کوک نیشخند زد و با لحن آزار دهنده ای گفت:اوه بیبی...ببخشید اما بدنت زیادی سک***سیه...
کوک به پایین تنه ام خیره شده بود...اشکام همینجوری جاری بود...دستو پامو جوری بسته بود که پاهم باز شده بود...
"از زبون جوهو"
دم در وایساده بودم...تمام صدا ها واضح بود...همه چی عالی داره پیش میره...
"از زبون تهیونگ"
هیچ راهی نداشتم...تقریبا24ساعت گذشته و هیچ خبری از ا.ت نیست...باید به نامجون زنگ بزنم..."بعد از زنگ"
تهیونگ:خبری ازش نداری؟
نامجون:نه...به نظرم همه چیز زیر سره اون یاروعه...
تهیونگ:کدوم؟...شماره ناشناسه؟...
نامجون:اره...شمارش رو دارم...وایسا وایسا...ما با استفاده از اون شماره میتونیم ادرس ا.ت رو پیدا کنیم...بزار الان لوکیشنش رو پیدا میکنم..."قعط میکنه"
تهیونگ:الو...الو...
سرم رو زدم به فرمون ماشین...ا.ت کجایی؟...یعنی حالت خوبه؟...
"از زبون ا.ت"
کوک رفت سمت کلید برق...برقو خاموش کرد و یه لامپ قرمز روشن کرد...
کوک:چطوره بدگرل؟...بیشتر حال میده...
ا.ت:عوووضی...ولم کنننن...
کوک نزدیکم شد...خودمو تکون میدادم تا نتونه بهم دست بزنه...با یه حرکت روم خیمه زد...
کوک:بیبی تکون نخور...هرچی بیشتر دادوفریاد کنی ضربه ها محکم تر میشه...
دیگه تکون نخوردم فقط بی صدا گریه میکردم...
دکمه های لباسم رو باز کرد...با دیدن بدنم چشماش گرد شد...
کوک:اهههه...خوشمزه به نظر میاد...
ا.ت:دکمه هامو ببند کثااافت"با گریه"...
"خب خب بسه دیگه چشاتونو ببندیدXD...از زبون تهیونگ"
نامجون برام یه لوکیشن فرستاد و بعد بهم زنگ زد....تماسشو رد کردم و فقط رفتم به اون آدرس...سرعتم خیلی خیلی بالا بود...
"دوباره از زبون ا.ت...ساری گایزXD"
لباس زیرمو پاره کرد و با دستاش س***ینه هامو گرفت...جیغ زدم...
ا.ت:کمکککک...ولش کن عوضی...
کوک ول کرد و دستشو....
۷.۰k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.