"دژاوو"
"دژاوو"
part:6
استاد مِی:اوه ا.ت تو اینو از کجا فهمیدی؟
ا.ت:وقتی این حرفش رو تو نامه خوندم کنجکاو شدم و بعد از کمی تحقیق این موضوع رو فهمیدم
استاد مِی:بخاطر این کاری که کردی نمره تاریخی ات امسال ۲۰ عه
ا.ت:مرسی(لبخند)
استاد مِی:خب بچه ها چون این یه اردو عه و فقط این نیست میزارم حدود ۳۰ دقیقه قصر رو بگردید اما زیادی کنجکاوی نکنید
وقتی از اتاق پروژکتور اومدم بیرون
روح های بیشتری رو دیدم
مثل روح ندیمه ها تو اتاق ها ، سرباز ها تو حیاط و آشپز ها تو آشپزخانه و....
ولی من دلم میخواست روح شاهزاده رو هم ببینم
نمیدونم چرا وقتی از کنار روح ها رد میشدم با تعجب به من نگاه میکردن
به طرف اتاق های قصر رفتم
همین جوری داشتم نگاه میکردم که نگاهم به سمت پیانو ای رفت
به شدت قشنگ بود
اون لحظه فکر احمقانه ای به سرم زد ولی خب انجام اش میدم
نشستم رو صندلی پیانو
و موسیقی که خودم نت هاش رونوشته بودم رو روی پیانو به حرکت در اوردم
وسط های موسیقی بود که...
دست کسی رو روی دست خودم حس کردم
اونم داشت با من همین نت رو میزد
دستاش به رنگ آبی بود پس یعنی روح بود
صبر کردم تا موسیقی تموم شه بعد به صورتش نگاه کنم
وگرنه اونجوری موسیقی رو خراب میکردم
۱۰ دقیقه بعد
بالاخره تموم شد
منم آروم آروم سرم رو اوردم بالا تا شخص رو ببینم
ولی تا اون روح رو نگاه کردم شوکه شدم
ا.اون
شاهزاده بود یا بهتره بگیم پادشاه
با شوک بهش نگاه میکردم اونم با لبخند منو نگاه میکرد
یهو منو بغل کرد که بیشتر شکه شدم
درسته اون روح بود و کسی رو نمیتونست بغل کنه
ولی من نه روح ها میتونستن من رو بغل کنن چون من اون ها رو میدیدم
تهیونگ:چقدر منتظر این بغل بودم!
ا.ت:چ.چ.چی
تهیونگ:دلم برات تنگ شده بود رز!
ا.ت:من..من رز نیستم پادشاه
تهیونگ:میدونم..تو یه زمانی رز بودی الان اسم تو ا.ت عه
ا.ت:یعنی...چی
تهیونگ:برات توضیح میدم ولی باید خودت بخوای که توضیح بدم
ا.ت:می خوام ب ام توضیح بدی
تهیونگ:شرط اش رو قبول میکنی
ا.ت:چه شرطی
تهیونگ:اگر چیزی به تو بگم تو هم مثل من روح میشی و تو اون دنیا میمیری
ا.ت:...
ادامه دارد....
شرط
لایک:۱۶
#بی_تی_اس #جین #نامجون #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
part:6
استاد مِی:اوه ا.ت تو اینو از کجا فهمیدی؟
ا.ت:وقتی این حرفش رو تو نامه خوندم کنجکاو شدم و بعد از کمی تحقیق این موضوع رو فهمیدم
استاد مِی:بخاطر این کاری که کردی نمره تاریخی ات امسال ۲۰ عه
ا.ت:مرسی(لبخند)
استاد مِی:خب بچه ها چون این یه اردو عه و فقط این نیست میزارم حدود ۳۰ دقیقه قصر رو بگردید اما زیادی کنجکاوی نکنید
وقتی از اتاق پروژکتور اومدم بیرون
روح های بیشتری رو دیدم
مثل روح ندیمه ها تو اتاق ها ، سرباز ها تو حیاط و آشپز ها تو آشپزخانه و....
ولی من دلم میخواست روح شاهزاده رو هم ببینم
نمیدونم چرا وقتی از کنار روح ها رد میشدم با تعجب به من نگاه میکردن
به طرف اتاق های قصر رفتم
همین جوری داشتم نگاه میکردم که نگاهم به سمت پیانو ای رفت
به شدت قشنگ بود
اون لحظه فکر احمقانه ای به سرم زد ولی خب انجام اش میدم
نشستم رو صندلی پیانو
و موسیقی که خودم نت هاش رونوشته بودم رو روی پیانو به حرکت در اوردم
وسط های موسیقی بود که...
دست کسی رو روی دست خودم حس کردم
اونم داشت با من همین نت رو میزد
دستاش به رنگ آبی بود پس یعنی روح بود
صبر کردم تا موسیقی تموم شه بعد به صورتش نگاه کنم
وگرنه اونجوری موسیقی رو خراب میکردم
۱۰ دقیقه بعد
بالاخره تموم شد
منم آروم آروم سرم رو اوردم بالا تا شخص رو ببینم
ولی تا اون روح رو نگاه کردم شوکه شدم
ا.اون
شاهزاده بود یا بهتره بگیم پادشاه
با شوک بهش نگاه میکردم اونم با لبخند منو نگاه میکرد
یهو منو بغل کرد که بیشتر شکه شدم
درسته اون روح بود و کسی رو نمیتونست بغل کنه
ولی من نه روح ها میتونستن من رو بغل کنن چون من اون ها رو میدیدم
تهیونگ:چقدر منتظر این بغل بودم!
ا.ت:چ.چ.چی
تهیونگ:دلم برات تنگ شده بود رز!
ا.ت:من..من رز نیستم پادشاه
تهیونگ:میدونم..تو یه زمانی رز بودی الان اسم تو ا.ت عه
ا.ت:یعنی...چی
تهیونگ:برات توضیح میدم ولی باید خودت بخوای که توضیح بدم
ا.ت:می خوام ب ام توضیح بدی
تهیونگ:شرط اش رو قبول میکنی
ا.ت:چه شرطی
تهیونگ:اگر چیزی به تو بگم تو هم مثل من روح میشی و تو اون دنیا میمیری
ا.ت:...
ادامه دارد....
شرط
لایک:۱۶
#بی_تی_اس #جین #نامجون #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگکوک #کیپاپ #کیدراما
۸.۵k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.