تپش قلب پارت ۴۰
از تو بغلش اومدم بیرون و تکیه دادم رو مبل کوک:میخوای بریم بیرون من:هومم باشه بریم کوک:پس پاشو حاضرشو تا بریم من:باشه رفتم لباسمو عوض کردم و رفتیم بیرون پیاده منم دسته جونگ کوک و گرفتم و راه میرفتیم همینجوری کوک:من برم اینجا یکی از دوستام هست میام من:باشه برو رفت تو منم منتظر موندم همون موقع یکی اومد از پشت یه دستمال گذاشت رو دهنم و من بیهوش شدم چشمامو باز کردم تویه خونه بودم دست و پاهام بسته بود
از زبون جونگ کوک
اومدم بیرون با دوستم خداحافظی کردم دیدم یورا نیست من:یورا از سر خیابون رفتم تا ته نبود خیلی نگران شدم من:یورا زنگ زدم به تهیونگ من:الو تهیونگ تهیونگ:چی شده من:تهیونگ یورا نیست تهیونگ:یعنی چی نیست من:اومدیم بیرون من یکی از دوستامو میخواستم ببینم بعد اومدم بیرون دیدم نیست همه جارم گشتم نبود تهیونگ:صبر کن الان با بچه ها میایم اونجا آدرسو بده من:باشه دستم میلرزید از ترس و نگرانی چرا گذاشتم بیرون بمونه آخه ای لعنت به من (اشگال نداره خودم میام تو فیک☺😂🤣🤣🤣😐😂😂) من:نفسم کجایی الان به تهیونگ آدرس و دادم با ماشین اومدن تهیونگ و بقیه اومدن پیشم تهیونگ:جونگ کوک من:تهیونگ الان من چیکار کنم کجا دنبالش بگردم تهیونگ:به کسی مشکوک نیستی من:سومالیا تهیونگ:چی اون (درسته کار خودشه یورا رو برده یه جایی و میخواد اون خونه رو آتیش بزنه و این وسط قهرمان فیکمون جونگ کوک😎😍😍😍😂🤣🤣🤣) نامجون:از طریق جی پی اس گوشی میشه پیداش کرد گوشی همراش بوده دیگه من:آره صبر کن زدم جی پی اس تا پیداش کنم که محلشو نشون داد من:پیداش کردم تهیونگ:پس معطل چیم بریم من:بریم
از زبون خودم
دیدم تو یه خونه رو زمین افتادم دست و پام بستس همون موقع یکی اومد تو دختر بود دیدم سومالیاست من:سومالیا تو سومالیا:آره من فکر کردی به همین آسونیاس نه دختر جون رفت بنزین آورد من:داری چیکار میکنیییییی سومالیا:کاری که باید میکردم همه جا رو بنزنی زد رو دیواررا آشپز خونه رفت بیرون یه مشعل آورد من:نه سومالیا نکن اینکارو سومالیا:بمیر دیگه بعد مشعل و پرت کرد اونور سمت دیوار آتیش گرفت رفت درم بست من:نه همه جا آتیش گرفت
از زبون جونگ کوک
رسیدیم یه خونه متروکه دیدم همه داد میزنن آتیش آتیش جی پی اسو روشن کردم من:نه تهیونگ:چیه من:تهیونگ یورا اون تو تهیونگ:چیییییی دوییدیم جلو من:یورا خواستم برم تو که تهیونگ دستمو گرفت تهیونگ:کجا میری من:ولم کن تهیونگ هم عشق هم آجیه تو اون تو هر لحظه ممکنه بمیره اگه بمیره حاضرم منم بخاطرش بمیرم پس جلومو نگیر دستمو از تو دستش گرفتم دوییدم رفتم جلو کتمو در آوردم پرت کردم اونور در و با لگد شیکوندم (جونننن🙂🙂) همه آتیش بود یورا وسط اون همه آتیش بیهوش شده بود هر جوری بود رفتم تو
از زبون جونگ کوک
اومدم بیرون با دوستم خداحافظی کردم دیدم یورا نیست من:یورا از سر خیابون رفتم تا ته نبود خیلی نگران شدم من:یورا زنگ زدم به تهیونگ من:الو تهیونگ تهیونگ:چی شده من:تهیونگ یورا نیست تهیونگ:یعنی چی نیست من:اومدیم بیرون من یکی از دوستامو میخواستم ببینم بعد اومدم بیرون دیدم نیست همه جارم گشتم نبود تهیونگ:صبر کن الان با بچه ها میایم اونجا آدرسو بده من:باشه دستم میلرزید از ترس و نگرانی چرا گذاشتم بیرون بمونه آخه ای لعنت به من (اشگال نداره خودم میام تو فیک☺😂🤣🤣🤣😐😂😂) من:نفسم کجایی الان به تهیونگ آدرس و دادم با ماشین اومدن تهیونگ و بقیه اومدن پیشم تهیونگ:جونگ کوک من:تهیونگ الان من چیکار کنم کجا دنبالش بگردم تهیونگ:به کسی مشکوک نیستی من:سومالیا تهیونگ:چی اون (درسته کار خودشه یورا رو برده یه جایی و میخواد اون خونه رو آتیش بزنه و این وسط قهرمان فیکمون جونگ کوک😎😍😍😍😂🤣🤣🤣) نامجون:از طریق جی پی اس گوشی میشه پیداش کرد گوشی همراش بوده دیگه من:آره صبر کن زدم جی پی اس تا پیداش کنم که محلشو نشون داد من:پیداش کردم تهیونگ:پس معطل چیم بریم من:بریم
از زبون خودم
دیدم تو یه خونه رو زمین افتادم دست و پام بستس همون موقع یکی اومد تو دختر بود دیدم سومالیاست من:سومالیا تو سومالیا:آره من فکر کردی به همین آسونیاس نه دختر جون رفت بنزین آورد من:داری چیکار میکنیییییی سومالیا:کاری که باید میکردم همه جا رو بنزنی زد رو دیواررا آشپز خونه رفت بیرون یه مشعل آورد من:نه سومالیا نکن اینکارو سومالیا:بمیر دیگه بعد مشعل و پرت کرد اونور سمت دیوار آتیش گرفت رفت درم بست من:نه همه جا آتیش گرفت
از زبون جونگ کوک
رسیدیم یه خونه متروکه دیدم همه داد میزنن آتیش آتیش جی پی اسو روشن کردم من:نه تهیونگ:چیه من:تهیونگ یورا اون تو تهیونگ:چیییییی دوییدیم جلو من:یورا خواستم برم تو که تهیونگ دستمو گرفت تهیونگ:کجا میری من:ولم کن تهیونگ هم عشق هم آجیه تو اون تو هر لحظه ممکنه بمیره اگه بمیره حاضرم منم بخاطرش بمیرم پس جلومو نگیر دستمو از تو دستش گرفتم دوییدم رفتم جلو کتمو در آوردم پرت کردم اونور در و با لگد شیکوندم (جونننن🙂🙂) همه آتیش بود یورا وسط اون همه آتیش بیهوش شده بود هر جوری بود رفتم تو
۱۵.۴k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.