هکر لجباز من پارت ۴ 🎧💫 (:
جینا : مشکوک بود خلاصه خودمو با فکر اینکه به فنا میرم و از این دنیا راحت میشم .
رفتم کتاب مورد علاقمو برداشتم و رفتم تو حیاط و شروع به خوندنش کردم . داستان قشنگی بود داستانش این بود یه دختر مظلوم گیر قلدرایه دانشگاهش میوفته . شروع به خوندنش کردم .
۳۰ دقیقه ..........
۱ ساعت ..........
۱ و نیم ساعت ..........
۲ ساعت ............
۲و نیم ساعت
۳ ساعت ......
راوی :
جینا انقد غرق کتاب خوندن بود که نفهمیدم ۳ ساعته داره کتاب میخونه ، جینا همینطور صبحه هات کتابو ورق میزد و میخوند که یهو حس کرد خیس شده . ( منحرف نشید ! 😂 )
جینا : جین روم آب ریخته بود ، بخاطر خوندن زیاد کتاب هم اعصابم خورد و هم عصبی بودم که کتابم خیس شده . پاشدم و روبه جین وایسادم .
راوی : جین پسر نترسی بود ولی با دیدن قیافه ی جینا ترس تو وجودش موج میزد چشمایه جینا بخاطر اینکه هم کتاب زیاد خونده بود و توش آب رفته بود قرمز شده بود ، موهاش پریشون رو صورتش ریخته بود . جین با تمام توانش دوید جینا هم افتاد دنبالش .
جینا : جینننن بیاااااا اینجااااا
جین : بابا توو چرا انقد بی جنبه ای .
جینا : بی جنبه عمته گمشووو اینجااا .
دیدم جین نزدیک استخر شد منم از فرصت استفاده کردم و هولش دادم تو استخر بعدم کلی بهش خندیدم .
جین : پدسگگگ بمیرییی خیسم کردی .
جینا : حقتههه .
جین : که حقمه ارههه .
جینا : جین خیلی سریعتر از اونی که فکرشو بکنم از آب اومد بیرون و منم هول داد تو آب منم از یقه اش گرفتم که اونم پرت شد ، دقیق تر بگیم کِش مَکِش شده بود .
جین : هردومون خیس شده بودیم که ....
جینا : یهو دیدم جین داره به بدنم نگا میکنه چون لباسم تور بود خیسم شده بود .
یااااااااااااا توعه منحرف به کجا نگا میکنی !!!!!!!
از آب اومدم بیرون و سریع رفتم اتاقم .
ادامه دارد .......
لایک و کامنت 💖
رفتم کتاب مورد علاقمو برداشتم و رفتم تو حیاط و شروع به خوندنش کردم . داستان قشنگی بود داستانش این بود یه دختر مظلوم گیر قلدرایه دانشگاهش میوفته . شروع به خوندنش کردم .
۳۰ دقیقه ..........
۱ ساعت ..........
۱ و نیم ساعت ..........
۲ ساعت ............
۲و نیم ساعت
۳ ساعت ......
راوی :
جینا انقد غرق کتاب خوندن بود که نفهمیدم ۳ ساعته داره کتاب میخونه ، جینا همینطور صبحه هات کتابو ورق میزد و میخوند که یهو حس کرد خیس شده . ( منحرف نشید ! 😂 )
جینا : جین روم آب ریخته بود ، بخاطر خوندن زیاد کتاب هم اعصابم خورد و هم عصبی بودم که کتابم خیس شده . پاشدم و روبه جین وایسادم .
راوی : جین پسر نترسی بود ولی با دیدن قیافه ی جینا ترس تو وجودش موج میزد چشمایه جینا بخاطر اینکه هم کتاب زیاد خونده بود و توش آب رفته بود قرمز شده بود ، موهاش پریشون رو صورتش ریخته بود . جین با تمام توانش دوید جینا هم افتاد دنبالش .
جینا : جینننن بیاااااا اینجااااا
جین : بابا توو چرا انقد بی جنبه ای .
جینا : بی جنبه عمته گمشووو اینجااا .
دیدم جین نزدیک استخر شد منم از فرصت استفاده کردم و هولش دادم تو استخر بعدم کلی بهش خندیدم .
جین : پدسگگگ بمیرییی خیسم کردی .
جینا : حقتههه .
جین : که حقمه ارههه .
جینا : جین خیلی سریعتر از اونی که فکرشو بکنم از آب اومد بیرون و منم هول داد تو آب منم از یقه اش گرفتم که اونم پرت شد ، دقیق تر بگیم کِش مَکِش شده بود .
جین : هردومون خیس شده بودیم که ....
جینا : یهو دیدم جین داره به بدنم نگا میکنه چون لباسم تور بود خیسم شده بود .
یااااااااااااا توعه منحرف به کجا نگا میکنی !!!!!!!
از آب اومدم بیرون و سریع رفتم اتاقم .
ادامه دارد .......
لایک و کامنت 💖
۲.۴k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.