ادامه سناریو جیمین شی
به خاطر شدت عصبانیتش ترجیح دادی سکوت کنی
چند ثانیه ایی به رفتن جیمین مونده بود که آقای بونگ سر رسید
بعد از ادای احترام به آقای پارک ، وون هیونگ رو روی دوشش انداخت و با خداحافظی از مکان دور شدن
بعد از رفتن وون هیونگ و آقای بونگ (بونگ گودرتمندددد) جیمین با عصبانیت تمام دستتو گرفت و تورو با خودش به سمت ماشین کشید
تورو سوار ماشین کرد و بعد سوار ماشین شد
بعد از نشستن تو ماشین به سمتت برگشت و نفس عصبیش رو بیرون داد
چشماش رو برای حفظ آرامشی که نداشت بست و صحبت هاش رو شروع کرد: نسبتی با وون هیونگ داری؟ چرا با هم رفتید بیرون ؟ نمیتونستی برای خوشگذرونی به خودم بگی ؟؟ ها؟ فهمیدی چقد حرص خوردم؟؟ یا چقد حسادتم گل کرد؟ نه نفهمیدی! میدونی چرا؟ چون برای تو اهمیتی نداره که
صداش که ناخودآگاه بالا میرفت باعث شده بود که با کف دستت گوشات رو بپوشونی
به تو که گوشات رو گرفته بودی تا صدای عربده هاش رو نشنوی خیره شد و با کوبیدن دستش روی فرمون حرفاش رو ادامه داد: صدای منو بشنو!! میخوام فقط من باشم کسی که میشنویش! کسی که لمسش میکنی! باهاش میری بیرون و ...!! میخوام اون آدم من باشم ..
دستتو روی صورتت گذاشتی تا قرمزیه گونه هات رو پنهان کنی: یا..چطور اینو میگید؟؟ این چه حرفیه؟؟
دستشو روی رونت گذاشت و با چند شمارش نفسشو بیرون داد
به صورت بی نقصت خیره شد و در جواب حرفت بیان کرد: میخوام برای من باشی..البته برای خودمی..
پس..چطوره از زیبای من..به خانم من تغییر کنی ،؟ ملکه من!
نزدیکت شد و کنار گوشت زمزمه کرد: تازه..هودیام هم برای تو!!
چند ثانیه ایی به رفتن جیمین مونده بود که آقای بونگ سر رسید
بعد از ادای احترام به آقای پارک ، وون هیونگ رو روی دوشش انداخت و با خداحافظی از مکان دور شدن
بعد از رفتن وون هیونگ و آقای بونگ (بونگ گودرتمندددد) جیمین با عصبانیت تمام دستتو گرفت و تورو با خودش به سمت ماشین کشید
تورو سوار ماشین کرد و بعد سوار ماشین شد
بعد از نشستن تو ماشین به سمتت برگشت و نفس عصبیش رو بیرون داد
چشماش رو برای حفظ آرامشی که نداشت بست و صحبت هاش رو شروع کرد: نسبتی با وون هیونگ داری؟ چرا با هم رفتید بیرون ؟ نمیتونستی برای خوشگذرونی به خودم بگی ؟؟ ها؟ فهمیدی چقد حرص خوردم؟؟ یا چقد حسادتم گل کرد؟ نه نفهمیدی! میدونی چرا؟ چون برای تو اهمیتی نداره که
صداش که ناخودآگاه بالا میرفت باعث شده بود که با کف دستت گوشات رو بپوشونی
به تو که گوشات رو گرفته بودی تا صدای عربده هاش رو نشنوی خیره شد و با کوبیدن دستش روی فرمون حرفاش رو ادامه داد: صدای منو بشنو!! میخوام فقط من باشم کسی که میشنویش! کسی که لمسش میکنی! باهاش میری بیرون و ...!! میخوام اون آدم من باشم ..
دستتو روی صورتت گذاشتی تا قرمزیه گونه هات رو پنهان کنی: یا..چطور اینو میگید؟؟ این چه حرفیه؟؟
دستشو روی رونت گذاشت و با چند شمارش نفسشو بیرون داد
به صورت بی نقصت خیره شد و در جواب حرفت بیان کرد: میخوام برای من باشی..البته برای خودمی..
پس..چطوره از زیبای من..به خانم من تغییر کنی ،؟ ملکه من!
نزدیکت شد و کنار گوشت زمزمه کرد: تازه..هودیام هم برای تو!!
۲۰.۴k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.