ﺪگر خبري ﺎز جان نیست ﺪر باتلـإق عشق تؤ
م ꯭بهم همچيز م ꯭بهم أست…
مٓغزمـ دگࢪ چيزي ࢪا بـه يأد نميأورٓد ، همچيزٓ برايـمٓ م ꯭بهم أست .
امأ خاطࢪاٮمان، تَه تَه مغزٓمـ باقي مأنده أست ، در آن
خاطࢪاٮ م ꯭بهم چيزے از تـو به ياد ميأورم .
عشـقٓ مں به تـؤٓ مأنند بأتلـاقٓ أست ، تأ ابد دࢪ أن غࢪقـ شـٓدهـ أم ، و ࢪاهـ ںجاتـٓي نيٓسـتٓ .
-
مٓغزمـ دگࢪ چيزي ࢪا بـه يأد نميأورٓد ، همچيزٓ برايـمٓ م ꯭بهم أست .
امأ خاطࢪاٮمان، تَه تَه مغزٓمـ باقي مأنده أست ، در آن
خاطࢪاٮ م ꯭بهم چيزے از تـو به ياد ميأورم .
عشـقٓ مں به تـؤٓ مأنند بأتلـاقٓ أست ، تأ ابد دࢪ أن غࢪقـ شـٓدهـ أم ، و ࢪاهـ ںجاتـٓي نيٓسـتٓ .
-
۲۱۷
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.