تو رویایی هستی...
با لبخند سرت رو بالا آوردی و توی چشماش خیره شدی...
نگاهش رو به سمتت برگردوند ودر حالی که نشسته بود به در چوبی پشت سرش تکیه داد
+ تموم شد..
سرش رو با کنجکاوی کج کرد..
_ تموم شد ؟..چی ؟
دفتر نقاشیت رو با کلی ذوق و شوق توی دستش گذاشتی و با لبخند شیرینی توی چشماش نگاه کردی..
+ دوستش داری ؟..
چشم های قهوه ای رنگش رو به برگه ی سفیدی که حالا توسط دست های هنرمند تو جون گرفته بود ، داد
انتظار همچین چیزی زیبایی رو نداشت..روی ورقه ی سفید رنگ و بی جون ، چیزی کشیده بودی که باعث میشد از شدت احساسات دلش بخواد به پات بیوفته و تا میتونه ، بهت بگه چقدر عاشقته..
با چشم هایی پر از محبت که رگه ی خوشحالی توش به شدت واضح بود ، توی چشمات خیره شد
_ کی اینو کشیدی ؟
+همین الان..وقتی مشغول گیتار زدن بودی..
نفس عمیقی کشید و گونه ات رو با ملایمت ویشگون گرفت.
_ دختر شیطون..همیشه باید یک نقشه برای ذوب کردن قلب من بکشی..
دستت رو گرفت و تورو به خودش نزدیک کرد ، تا حدی که کاملا بدنت رو توی آغوشش حس کنه.
دست مردونه اش رو نوازش وار روی کمرت کشید و بوسه ای کوتاه بر روی پیشونیت گذاشت
_ نقاشی های تو بخشی از وجود منه..وقتی میبینم دختر رویاهام اینقدر هنرمنده واقعاً قلبم تند تند شروع به تپیدن میکنه..انگار خودش هم یادش میره دقیقا کار اصلیش چیه..
خندیدی و زیر چونه ی سونگمین رو بوسه زدی..توی چشماش نگاه کردی
دستت رو به سمت مو های سیاه رنگش بردی و کمی شلخته اش کردی..
+ دختر رویاهات؟..مگه من رو توی واقعیت نداری ؟
دستش رو روی گونه ات کشید
_ ولی برای من..(پیشونیش رو به پیشونیت چسبوند و با حس هجوم عمیقی از احساسات به قلبش چشماش رو بست ) تو رویایی هستی
نگاهش رو به سمتت برگردوند ودر حالی که نشسته بود به در چوبی پشت سرش تکیه داد
+ تموم شد..
سرش رو با کنجکاوی کج کرد..
_ تموم شد ؟..چی ؟
دفتر نقاشیت رو با کلی ذوق و شوق توی دستش گذاشتی و با لبخند شیرینی توی چشماش نگاه کردی..
+ دوستش داری ؟..
چشم های قهوه ای رنگش رو به برگه ی سفیدی که حالا توسط دست های هنرمند تو جون گرفته بود ، داد
انتظار همچین چیزی زیبایی رو نداشت..روی ورقه ی سفید رنگ و بی جون ، چیزی کشیده بودی که باعث میشد از شدت احساسات دلش بخواد به پات بیوفته و تا میتونه ، بهت بگه چقدر عاشقته..
با چشم هایی پر از محبت که رگه ی خوشحالی توش به شدت واضح بود ، توی چشمات خیره شد
_ کی اینو کشیدی ؟
+همین الان..وقتی مشغول گیتار زدن بودی..
نفس عمیقی کشید و گونه ات رو با ملایمت ویشگون گرفت.
_ دختر شیطون..همیشه باید یک نقشه برای ذوب کردن قلب من بکشی..
دستت رو گرفت و تورو به خودش نزدیک کرد ، تا حدی که کاملا بدنت رو توی آغوشش حس کنه.
دست مردونه اش رو نوازش وار روی کمرت کشید و بوسه ای کوتاه بر روی پیشونیت گذاشت
_ نقاشی های تو بخشی از وجود منه..وقتی میبینم دختر رویاهام اینقدر هنرمنده واقعاً قلبم تند تند شروع به تپیدن میکنه..انگار خودش هم یادش میره دقیقا کار اصلیش چیه..
خندیدی و زیر چونه ی سونگمین رو بوسه زدی..توی چشماش نگاه کردی
دستت رو به سمت مو های سیاه رنگش بردی و کمی شلخته اش کردی..
+ دختر رویاهات؟..مگه من رو توی واقعیت نداری ؟
دستش رو روی گونه ات کشید
_ ولی برای من..(پیشونیش رو به پیشونیت چسبوند و با حس هجوم عمیقی از احساسات به قلبش چشماش رو بست ) تو رویایی هستی
۲۹.۶k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.