پادشاه : آیسان قرار نیست زیاد اینجا بمونه باد همیشه واسه
پادشاه : آیسان قرار نیست زیاد اینجا بمونه باد همیشه واسه آدم گل سرخ نمیاره
تهیونگ : منظورت چیه
پادشاه : ببین آیسان از وقتی به دنیا اومد پیش مادرش بود و خیلی کم میتونستم ببینمش الان که فقط دو سه ماهه اومده اینجا باد واسهی من یه گل سرخ اورد ولی اون گل سرخ چشم دیدن منو نداشت و همیشه پیش مادرش بود الانم مطمئن باش که زیاد اینجا نمیمونه اون گل سرخ مادرشه
تهیونگ : جناب پادشاه با اینکه منم چشم دیدن شمارو ندارم ولی اکه جای شما بودم بجای دیدن اشتباهات دخترم به دل جرعتش نگاه میکردم دخترت سال هاست داره کاری که حکمش بی برو بگرد مرگه رو انجام میده و کسی هم نفهمیده اگه جای شما بود گل سرخی که باد آوره رو هرجور بود نگه میداشتم همونطور که گفتید باد همیشه واسه آدم گل سرخ نمیاره
پادشاه : من خیلی واسه اینکار تلاش میکنم تلاش میکنم دخترمو پیش خودم نگه دارم قرار بود بعد من هدیه دختر بزرگ ترم ملکه بشه ولی من گفتم بعد من فقط آیسانه
تهیونگ : فکر کنم بدونم مشکل چیه آیسان دنبال مقام و ارث میراث نمیگرده دنبال این میگرده که بتونه فقط شمارو به عنوان پدرش ببینه نه کسی که سال هاست داره زندانیاشو فراری میده توی ذهن آیسان از شما یه هیولاست همونطور که توی این چند وقت توی ذهن منم از خودتون یه هیولا ساختید
پادشاه : دیگه نمیخواد بری دنبال همون کسایی که از وصیعت نامه خبر دارن
تهیونگ : خب پس چیکار کنم تا جونگ کوک رو ببینم
پادشاه : میتونی ببینیش ولی در ازاش گل سرخ منو همراه باد بیار
تهیونگ : حتماً
《درهمین حین قصر ملکه 》
جونگ کوک : کیلیدش پیدا نشد
آیسان : نه هرچی گشتم نبود شاید بشه با یه سنجاقی چیزی بازش کرد
جونگ کوک : نه نمیشه یه کیلید مخصوص داره ببین
آیسان : اره نمیشه خب نقشهی قصر رو دیدی وصیعت نامه رو کجا گذاشتن
جونگ کوک : اینجا
آیسان : همون زیر زمین بود این صندوق هم از اونجا آوردم
جونگ کوک : ممکنه توی همین صندوقچه باشه
آیسان : شاید ولی اخه خیلی عجیب همهی صندوق ها باز بود ن فقط این یکی قفل شده بود
جونگ کوک : مطمئنی همه جارو گشتی
آیسان : توی اون تاریکیِ زیر زمین چشم چشمک نمیبینه
جونگ کوک :...........
تهیونگ : منظورت چیه
پادشاه : ببین آیسان از وقتی به دنیا اومد پیش مادرش بود و خیلی کم میتونستم ببینمش الان که فقط دو سه ماهه اومده اینجا باد واسهی من یه گل سرخ اورد ولی اون گل سرخ چشم دیدن منو نداشت و همیشه پیش مادرش بود الانم مطمئن باش که زیاد اینجا نمیمونه اون گل سرخ مادرشه
تهیونگ : جناب پادشاه با اینکه منم چشم دیدن شمارو ندارم ولی اکه جای شما بودم بجای دیدن اشتباهات دخترم به دل جرعتش نگاه میکردم دخترت سال هاست داره کاری که حکمش بی برو بگرد مرگه رو انجام میده و کسی هم نفهمیده اگه جای شما بود گل سرخی که باد آوره رو هرجور بود نگه میداشتم همونطور که گفتید باد همیشه واسه آدم گل سرخ نمیاره
پادشاه : من خیلی واسه اینکار تلاش میکنم تلاش میکنم دخترمو پیش خودم نگه دارم قرار بود بعد من هدیه دختر بزرگ ترم ملکه بشه ولی من گفتم بعد من فقط آیسانه
تهیونگ : فکر کنم بدونم مشکل چیه آیسان دنبال مقام و ارث میراث نمیگرده دنبال این میگرده که بتونه فقط شمارو به عنوان پدرش ببینه نه کسی که سال هاست داره زندانیاشو فراری میده توی ذهن آیسان از شما یه هیولاست همونطور که توی این چند وقت توی ذهن منم از خودتون یه هیولا ساختید
پادشاه : دیگه نمیخواد بری دنبال همون کسایی که از وصیعت نامه خبر دارن
تهیونگ : خب پس چیکار کنم تا جونگ کوک رو ببینم
پادشاه : میتونی ببینیش ولی در ازاش گل سرخ منو همراه باد بیار
تهیونگ : حتماً
《درهمین حین قصر ملکه 》
جونگ کوک : کیلیدش پیدا نشد
آیسان : نه هرچی گشتم نبود شاید بشه با یه سنجاقی چیزی بازش کرد
جونگ کوک : نه نمیشه یه کیلید مخصوص داره ببین
آیسان : اره نمیشه خب نقشهی قصر رو دیدی وصیعت نامه رو کجا گذاشتن
جونگ کوک : اینجا
آیسان : همون زیر زمین بود این صندوق هم از اونجا آوردم
جونگ کوک : ممکنه توی همین صندوقچه باشه
آیسان : شاید ولی اخه خیلی عجیب همهی صندوق ها باز بود ن فقط این یکی قفل شده بود
جونگ کوک : مطمئنی همه جارو گشتی
آیسان : توی اون تاریکیِ زیر زمین چشم چشمک نمیبینه
جونگ کوک :...........
۱.۶k
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.