پارت ۲
#سناریو #درخواستی
وقتی اونا پلیسن و ا.ت مافیاس و اونا خیلی دنبال بزرگترین مافیای جهان میگشتن(که همون ا.ت)بعد ۳ سال رابطه میفهمن کسی که دنبالشن همون ا.ت خودشونه(یکمم تغییر میدم همیشه اونا تو اینجور چیزا ددین پس اینجا توی این سناریو ا.ت خیلی مامی میشه🌚)
ورژن مکنه لاین
جیمین.اونو توی یه اتاق با خودت زندانی کرده بودی و اونم هی داد میزد وهی میگفت چرا ازش سو استفاده کردی
ا.ت. هی بیب صداتو میشه ببندی ؟سرم داره میره
جیمین.نمیکنم میخوای چیکار کنی؟
ا.ت. واقعا میخوای ببینی؟هوم پس نشونت میدم
و لباتو گذاشتی رو لباش
ایندفعه اینطوری ساکتت کردم اما سری بعد شاید با همین دستام خفت کردم بیب
تهیونگ. ازت متنفرم ازت متنفرممم تو با احساسات من بازی کردیی
ا.ت. اوه کیم اینو نگو اگر میخواستم تو خطر بندازمت مینداختمت پیش اون کله گنده ها مه دنبالشون بودی نه اینکه خودم اونارو به راحتی توی دامت بندازم که به راحتی بتونی بگیریشون
کوک.وقتی اینو فهمید آواره ی خیابونا شد توهم افرادتو فرستادی که برن بیارنش اوناهم کوک و بی هوش کردن و پیش تو اوردن تو هم اونو به صندلی بستی و منتظر موندی تا بهوش اومد
کوک.باهام چیکار داری؟
ا.ت. با عشقم چیکار میتونم داشته باشم؟
کوک. عشق؟کدوم عشق و میگی هان؟
ا.ت. همون عشقی که سه ساله باهامونه همونی که تو هرروز به زبون می اوردیش همونی که سه سال پیش بهم اعتراف کردی
انگشت شتتو روی لباش هی میکشیدی و سرتو نزدیک گوشش کردی و گفتی
اگرم با اینا به یاد نمیاری میخوای جوریکه دیگه بهت یادآوری کنم؟بیب
دیدی جوابی نمیده
ا.ت. سکوت همیشه نشانه ی رضایته عزیزم
به زیر گوشش بوسه ای زدی و ازش دوز شدی و روبه بادیگاردات گفتی
هوم ببرینش حموم و یه دست لباس خوب بهش بدین و بیارینش تو اتاق من راستی مواظب باشین فرار نکنه.....اگر فرار کنه میدونین چی میشه که نه؟همتونو زنده زنده اتیش میزنم پس بهتره مواظب باشین
به کوک نگاهی کردی که داشت با تعجب نگاهت میکرد لبخندی زدی بهش
ا.ت. شب تو اتاقم منتظرتم هانی
وقتی اونا پلیسن و ا.ت مافیاس و اونا خیلی دنبال بزرگترین مافیای جهان میگشتن(که همون ا.ت)بعد ۳ سال رابطه میفهمن کسی که دنبالشن همون ا.ت خودشونه(یکمم تغییر میدم همیشه اونا تو اینجور چیزا ددین پس اینجا توی این سناریو ا.ت خیلی مامی میشه🌚)
ورژن مکنه لاین
جیمین.اونو توی یه اتاق با خودت زندانی کرده بودی و اونم هی داد میزد وهی میگفت چرا ازش سو استفاده کردی
ا.ت. هی بیب صداتو میشه ببندی ؟سرم داره میره
جیمین.نمیکنم میخوای چیکار کنی؟
ا.ت. واقعا میخوای ببینی؟هوم پس نشونت میدم
و لباتو گذاشتی رو لباش
ایندفعه اینطوری ساکتت کردم اما سری بعد شاید با همین دستام خفت کردم بیب
تهیونگ. ازت متنفرم ازت متنفرممم تو با احساسات من بازی کردیی
ا.ت. اوه کیم اینو نگو اگر میخواستم تو خطر بندازمت مینداختمت پیش اون کله گنده ها مه دنبالشون بودی نه اینکه خودم اونارو به راحتی توی دامت بندازم که به راحتی بتونی بگیریشون
کوک.وقتی اینو فهمید آواره ی خیابونا شد توهم افرادتو فرستادی که برن بیارنش اوناهم کوک و بی هوش کردن و پیش تو اوردن تو هم اونو به صندلی بستی و منتظر موندی تا بهوش اومد
کوک.باهام چیکار داری؟
ا.ت. با عشقم چیکار میتونم داشته باشم؟
کوک. عشق؟کدوم عشق و میگی هان؟
ا.ت. همون عشقی که سه ساله باهامونه همونی که تو هرروز به زبون می اوردیش همونی که سه سال پیش بهم اعتراف کردی
انگشت شتتو روی لباش هی میکشیدی و سرتو نزدیک گوشش کردی و گفتی
اگرم با اینا به یاد نمیاری میخوای جوریکه دیگه بهت یادآوری کنم؟بیب
دیدی جوابی نمیده
ا.ت. سکوت همیشه نشانه ی رضایته عزیزم
به زیر گوشش بوسه ای زدی و ازش دوز شدی و روبه بادیگاردات گفتی
هوم ببرینش حموم و یه دست لباس خوب بهش بدین و بیارینش تو اتاق من راستی مواظب باشین فرار نکنه.....اگر فرار کنه میدونین چی میشه که نه؟همتونو زنده زنده اتیش میزنم پس بهتره مواظب باشین
به کوک نگاهی کردی که داشت با تعجب نگاهت میکرد لبخندی زدی بهش
ا.ت. شب تو اتاقم منتظرتم هانی
۱.۸k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.