"من نفرت انگیز"part 1

#رزی
روز اول مدرسه بود و من خیلی ذوق داشتم. خدای من !کلی دوست های جدید. مدرسه نزدیک خونم بود . پیاده به سمت مدرسه حرکت کردم. خیلی بزرگ بود. رفتم دفتر مدیر . کلاس الف 1 بودم . داشتم میرفتم که برخوردم به یه دختری .
+آه ببخشید من حواسم نبود.
-اشکال نداره . هی من تازه کارم . دوست بشیم؟
+اره . من رزی پارک هستم.میتونی منو رزی صدا کنی.
-من هم لیسا مانوبان هستم. منم لیسا صدا کن.
+تو چه کلاسی هستی؟
-اممم ظاهرا کلاس الف 1 هستم.
+منم . چه بهتر . بیا بریم جا پیدا کنیم کنار هم بشینیم.
-بریم رزی.
سمت کلاس حرکت کردم . با لیسا رفتیم تو دریف دوم ،میز دونفره ای نشستیم. چند دقیقه بعد خانم وارد شد.
-سلام من خانم ساری هستم . لطفا خودتون رو معرفی کنید. تک تک بچه ها خودشون رو معرفی کردن . یه پسری اسمش کوک بود . لیسا در گوشم گفت:
-هی رزی . اون پسره کوک ،
+خب؟
-شنیدم بچه خوبی نیست . دخترا رو اذیت میکنه با دوستش. من میخوام یه کاری کنم دست از کارش برداره .
+فکر خوبیه . دوست داری کمکمت کنم ؟
-آره.
+خوبه نقشه چیه ؟
-من باید بهش نزدیک بشم تا دست از سرشون برداره. دوست دارم تو مدرسه کسی باشم که جلوی همچین پسری رو گرفت .
+اها میخوای معروف بشی .
-آره
خانم ساری:بچه ها درس رو شروع میکنیم . صفحه اول کتاب علوم رو باز کنید.

پایان part1💜