فیک تهیونگ(آخرین دیدار) p 39
با حرفی که تهیونگ زد به خودم اومدم
تهیونگ. دم در بده بفرمایید تو
خنده ریزی کردم و جلوتر رفتم
ا/ت. اتاق من کجاست
تهیونگ. همون اتاقی که کنار در حیاطه
ا/ت. اوه ممنون
چمدون رو برداشتم و به سمت اتاق حرکت کردم در اتاق رو که باز کردم با تخت خواب کرمی رنگ که ملافه ای سفید رنگ روش کشیده شده بود، میزی که با رنگ نسکافه ای آراسته شده بود و روش چندتا کتاب وجود داشت و به همراه کمد و کتابخانه نسکافه ای رنگ مواجه شدم.
چمدون رو کنار در ول کردم و به سمت تخت که تقریبا وسط میز و کمد بود خودم رو رسوندم و کت چرمی رو در آوردم و خودم هم نشستم رو تخت که با ورود تهیونگ به اتاق از تخیلاتم بیرون اومدم
ته. عزیزم... راحتی
ا/ت. البته خیلی ممنون
ته. عالیه پس لباساتو عوض کن تا راحت تر باشه
نگاهی به شلوار تنگم و لباس کاموایی که تو تنم بود انداختم
ا/ت. حق با توئه فکر کنم باید الان به جای اینا لباس راحتی میپوشیدم
ته. حیححح خیلی خب من تو نشیمن نشستم فعلا
سر مو تکون دادم و بهش گفتم
ا/ت. لطفا در رو هم ببند
ته. البته
لبخندی زدم که با بسته شدن در چهره ای که رو به روم بود از جلو چشمام گم شد
از روی تخت بلند شدم و به سمت چمدون رفتم زیپشو باز کردم و یه دست لباس راحتی گرم و نرم برداشتم و پوشیدم
بعد از پوشیدن لباس درو باز کردم و به سمت تهیونگی که سرش تو گوشی بود و روی کاناپه قهوه ای رنگ نشسته بود رفتم بالا سرش وایسادم که سرشو بلند کرد و بالبخند دستشو به معنای اینکه برم بغلش باز کرد
تهیونگ. دم در بده بفرمایید تو
خنده ریزی کردم و جلوتر رفتم
ا/ت. اتاق من کجاست
تهیونگ. همون اتاقی که کنار در حیاطه
ا/ت. اوه ممنون
چمدون رو برداشتم و به سمت اتاق حرکت کردم در اتاق رو که باز کردم با تخت خواب کرمی رنگ که ملافه ای سفید رنگ روش کشیده شده بود، میزی که با رنگ نسکافه ای آراسته شده بود و روش چندتا کتاب وجود داشت و به همراه کمد و کتابخانه نسکافه ای رنگ مواجه شدم.
چمدون رو کنار در ول کردم و به سمت تخت که تقریبا وسط میز و کمد بود خودم رو رسوندم و کت چرمی رو در آوردم و خودم هم نشستم رو تخت که با ورود تهیونگ به اتاق از تخیلاتم بیرون اومدم
ته. عزیزم... راحتی
ا/ت. البته خیلی ممنون
ته. عالیه پس لباساتو عوض کن تا راحت تر باشه
نگاهی به شلوار تنگم و لباس کاموایی که تو تنم بود انداختم
ا/ت. حق با توئه فکر کنم باید الان به جای اینا لباس راحتی میپوشیدم
ته. حیححح خیلی خب من تو نشیمن نشستم فعلا
سر مو تکون دادم و بهش گفتم
ا/ت. لطفا در رو هم ببند
ته. البته
لبخندی زدم که با بسته شدن در چهره ای که رو به روم بود از جلو چشمام گم شد
از روی تخت بلند شدم و به سمت چمدون رفتم زیپشو باز کردم و یه دست لباس راحتی گرم و نرم برداشتم و پوشیدم
بعد از پوشیدن لباس درو باز کردم و به سمت تهیونگی که سرش تو گوشی بود و روی کاناپه قهوه ای رنگ نشسته بود رفتم بالا سرش وایسادم که سرشو بلند کرد و بالبخند دستشو به معنای اینکه برم بغلش باز کرد
۹.۵k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.