part7:
part7:
ات درحالی که غرق تو یه بازیه ویدیو ایش بود به حرفایه کوک گوش میداد و سر تکون میداد
کوک:امروز ... باید با روان پزشک جدید روبرو بشی.... از چشت دور نمونه ولی خیلی زنه نچسبی عه ولی خب کارش خوبه به مخصوص برات انتخاب کردم
ات سر تکون داد و تو یه بازیش غرق بود که کوک رفت بالا سرش و گوشیش رو ازش قاپید
ات:کوک(جیغ) لعنت بهت 16 تا کیل داشتم چطوررررییی میخوای تاوان اینکه رنک اپ نکردم پس بدی (جیغ)
کوک:واقعا برات متاسفم بجایه اینکه بخوای خوب بشی به فکر بازی ای
ات دست به سینه شد
ات:پس شاید بهتره درباره این صحبت کنیم که چطور برادر جیمین ای ؟
کوک:خب هستیم ... مامان هامون فقط یکین
ات:شوخی میکنی ؟ یعنی؟
کوک:اگه به فکرت رسیده همونه این گوشیت هم میگیرم تا وقتی جلسه ات با روان پزشک جدید تموم نکردی هم نمیدم
ات:من نمیدونم تو داداش جیمین ای یا خودش آه
فلش بک 2020:
جیمین ات درحالی که زیره درخت شکوفه ها یه البالو دراز کشیده بودن و لذت میبردن و ات غرق تو یه کتاب خوندن بود جیمین داشت صحبت میکرد
و نگاهش میکرد
جیمین:میدونی خیلی دوست دارم؟ قدری که حاضرم همین الان تیر بخورمم
شاید عروسی کنیم امممم بچه دار شیممم امممم خیلی کارا میتونیم بکنیم
و ا/ت با سر تایید میکرد
جیمین کتاب ا/ت قاپیدد
ا/ت پرید و نشست و جیمین هم بلند شد
ا/ت:داشتم به صحنه کیس میرسیدمممممم
چطور تونستی
و جیمین سرش رو نزدیک به ا/ت کرد
جیمین:بجاش میتونم بهت واقعیش رو بدم هوم؟
و سریع.. ل.. ب هاشو... رویه... ل. ب هایه دخترک متعجب شد و میخواست جیمین از خودش دور کنه ول ی جیمین مقاومت کرد و اخرم مجبور شد باهاش همراهی کنه
ات درحالی که غرق تو یه بازیه ویدیو ایش بود به حرفایه کوک گوش میداد و سر تکون میداد
کوک:امروز ... باید با روان پزشک جدید روبرو بشی.... از چشت دور نمونه ولی خیلی زنه نچسبی عه ولی خب کارش خوبه به مخصوص برات انتخاب کردم
ات سر تکون داد و تو یه بازیش غرق بود که کوک رفت بالا سرش و گوشیش رو ازش قاپید
ات:کوک(جیغ) لعنت بهت 16 تا کیل داشتم چطوررررییی میخوای تاوان اینکه رنک اپ نکردم پس بدی (جیغ)
کوک:واقعا برات متاسفم بجایه اینکه بخوای خوب بشی به فکر بازی ای
ات دست به سینه شد
ات:پس شاید بهتره درباره این صحبت کنیم که چطور برادر جیمین ای ؟
کوک:خب هستیم ... مامان هامون فقط یکین
ات:شوخی میکنی ؟ یعنی؟
کوک:اگه به فکرت رسیده همونه این گوشیت هم میگیرم تا وقتی جلسه ات با روان پزشک جدید تموم نکردی هم نمیدم
ات:من نمیدونم تو داداش جیمین ای یا خودش آه
فلش بک 2020:
جیمین ات درحالی که زیره درخت شکوفه ها یه البالو دراز کشیده بودن و لذت میبردن و ات غرق تو یه کتاب خوندن بود جیمین داشت صحبت میکرد
و نگاهش میکرد
جیمین:میدونی خیلی دوست دارم؟ قدری که حاضرم همین الان تیر بخورمم
شاید عروسی کنیم امممم بچه دار شیممم امممم خیلی کارا میتونیم بکنیم
و ا/ت با سر تایید میکرد
جیمین کتاب ا/ت قاپیدد
ا/ت پرید و نشست و جیمین هم بلند شد
ا/ت:داشتم به صحنه کیس میرسیدمممممم
چطور تونستی
و جیمین سرش رو نزدیک به ا/ت کرد
جیمین:بجاش میتونم بهت واقعیش رو بدم هوم؟
و سریع.. ل.. ب هاشو... رویه... ل. ب هایه دخترک متعجب شد و میخواست جیمین از خودش دور کنه ول ی جیمین مقاومت کرد و اخرم مجبور شد باهاش همراهی کنه
۵.۰k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳