فیک 《 نباید اینطوری میشد 》
فیک 《 نباید اینطوری میشد 》
P*19*
(ویو بعد از تموم شدن مهمونی)
رسیدیم خونه شوگا مست بود درازش کردن روی تخت خودمم کنارش دراز کشیدم
(ویو چند روز بعد)
داشتم فیلم میدیدم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود
_الو
=من همسرتو گروگان گرفتم اگه میخوای زنده ببینیش تا ۱ ساعت دیگه به این ادرس بیا
و قطع کرد
چند لحظه هنگ بودم ولی وقتی به خودم اومدم سریع رفتم لباسامو عوض کردم و به اون ادرس رفتم
یه خونه ی متروکه بود درش رد باز کردم همه جا تاریک بود
_شوگااااااا کجایی(داد و بغض)
همینجور داشتم داد میزدم که........................................
خب دیگه امروز سه پارت گذاشتم ایشاللا پارت بعدیش فردا
#سناریو
#فیک
#اسمات
#تک_پارتی
#بی_تی_اس
P*19*
(ویو بعد از تموم شدن مهمونی)
رسیدیم خونه شوگا مست بود درازش کردن روی تخت خودمم کنارش دراز کشیدم
(ویو چند روز بعد)
داشتم فیلم میدیدم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود
_الو
=من همسرتو گروگان گرفتم اگه میخوای زنده ببینیش تا ۱ ساعت دیگه به این ادرس بیا
و قطع کرد
چند لحظه هنگ بودم ولی وقتی به خودم اومدم سریع رفتم لباسامو عوض کردم و به اون ادرس رفتم
یه خونه ی متروکه بود درش رد باز کردم همه جا تاریک بود
_شوگااااااا کجایی(داد و بغض)
همینجور داشتم داد میزدم که........................................
خب دیگه امروز سه پارت گذاشتم ایشاللا پارت بعدیش فردا
#سناریو
#فیک
#اسمات
#تک_پارتی
#بی_تی_اس
۱۳.۱k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.