انتقام
انتقام
part:10
تهیونگ: آمبولانس داره میاد،فک نمیکردم حالا حالا ها به هوش بیاد..
جنی: جواب منو بده...لیسا و ا.ت و اون عوضی کوشن؟
تهیونگ: آروم باش، یکم زخمی بودن،اونا رو کوک برد.
جنی:پس چرا منو نبرد؟
تهیونگ: بیهوش بودی. اونم ماشین نداشت،اونا رو کشون کشون برد.
جنی:من باید....*می خواست پاشه یهو دردش گرفت*
آییییییی.
تهیونگ: صب کن.
جنی: (شروع کرد گریه کردن) قرار بود یکی امشب بمیره...چرا نمی زاری من بمیرم؟هق...
تهیونگ: اگه قراره کسی بمیره،اون تو نیستی.
ویوی تهیونگ: چشماش قرمز شده بود،و همین طور دماغش،دستای خونی شو روی چشاش می کشید و لکه ی خون روی صورتش به جا می موند، یهو صدای ماشین اومد، آمبولانس ها رسیدن! جنی رو بردن بیمارستان...توی راه رو منتظر بودم،فکنکنم زود مرخص بشه، گوشیم روشن شد (jk) زنگ زده بود.
مکالمه:
کوک: ته.
تهیونگ: چی شد؟
کوک: یکی شون زخمش خیلی عمیقه!
تهیونگ: کدومشون؟
کوک: ا.ت.
تهیونگ: اون یکی چی؟ خوبه؟
کوک: بد نیست،ولی اون قد ها هم خوب نیست. جنی چی؟ حالش خوبه؟
تهیونگ: فکنکنم زیاد...اونی که این بلارو سرشون اورده...کجاس؟
کوک: هیچکس نمی دونه،دوربین های مداربسته ی اطراف رو گشتن، تا یه جایی معلوم بود کجاس،ولی بعدش تا پمپ بنزین ( حالا یه اسمی)دوربین نداشت...
تهیونگ: شت..بهشون بگو باز بگردن.
کوک: باشه.
پایان مکالمه.
ویوی تهیونگ: تموم روز رو منتظر بودم که بهوش بیاد،ولی هیچی نشد، روی صندلی راه رو نشسته بودم،
یه دختری با کفش پاشنه بلند و لباس های گل منگلی(منظورم خوشکله😂) داشت می دوید سمتم.
یهو وقتی بم رسید وایساد.
جیسو: جنی کجاس؟
تهیونگ: جنی توی آی سی یو عه،بقیه رو کوک برد بیمارستان. *ناراحت*
جیسو: رزی رفت اونجا...بی هوشه؟
تهیونگ: اوم.
جیسو: لعنتی...
ویوی جیسو: رفتم پشت شیشه ی اتاق جنی وایسادم.
مس همیشه زیبا بود،ولی صورت زخمیش اونو ترسناک می کرد، یه اشک از چشمام زد بیرون ولی زود با دست پاکش کردم. گوشیم روشن شد و دیدم رزی یه.
مکالمه:
رزی: جیسو!
جیسو:اوم؟ (سرد و ناراحت)
رزی: فقط اون مرده نیست که می خواست اونا رو بکشه!
جیسو: یعنی چی؟
رزی: تمام مدت هر جایی که می رفتیم به اون فرد گزارش می شده!
جیسو: کدوم فرد؟ چرا واضح نمی گی؟
رزی: اون مرتیکه خودش نمی خواسته جنی رو بکشه!
اون برای رئیسش کار می کرده، نه تنها اون بلکه خدا میدونه چند نفر رو استخدام کرده که جاسوسی ما رو بکنن!
شرایط پارت بعد:۴ لایک،۵ کامنت
خوب بود دیگه؟
part:10
تهیونگ: آمبولانس داره میاد،فک نمیکردم حالا حالا ها به هوش بیاد..
جنی: جواب منو بده...لیسا و ا.ت و اون عوضی کوشن؟
تهیونگ: آروم باش، یکم زخمی بودن،اونا رو کوک برد.
جنی:پس چرا منو نبرد؟
تهیونگ: بیهوش بودی. اونم ماشین نداشت،اونا رو کشون کشون برد.
جنی:من باید....*می خواست پاشه یهو دردش گرفت*
آییییییی.
تهیونگ: صب کن.
جنی: (شروع کرد گریه کردن) قرار بود یکی امشب بمیره...چرا نمی زاری من بمیرم؟هق...
تهیونگ: اگه قراره کسی بمیره،اون تو نیستی.
ویوی تهیونگ: چشماش قرمز شده بود،و همین طور دماغش،دستای خونی شو روی چشاش می کشید و لکه ی خون روی صورتش به جا می موند، یهو صدای ماشین اومد، آمبولانس ها رسیدن! جنی رو بردن بیمارستان...توی راه رو منتظر بودم،فکنکنم زود مرخص بشه، گوشیم روشن شد (jk) زنگ زده بود.
مکالمه:
کوک: ته.
تهیونگ: چی شد؟
کوک: یکی شون زخمش خیلی عمیقه!
تهیونگ: کدومشون؟
کوک: ا.ت.
تهیونگ: اون یکی چی؟ خوبه؟
کوک: بد نیست،ولی اون قد ها هم خوب نیست. جنی چی؟ حالش خوبه؟
تهیونگ: فکنکنم زیاد...اونی که این بلارو سرشون اورده...کجاس؟
کوک: هیچکس نمی دونه،دوربین های مداربسته ی اطراف رو گشتن، تا یه جایی معلوم بود کجاس،ولی بعدش تا پمپ بنزین ( حالا یه اسمی)دوربین نداشت...
تهیونگ: شت..بهشون بگو باز بگردن.
کوک: باشه.
پایان مکالمه.
ویوی تهیونگ: تموم روز رو منتظر بودم که بهوش بیاد،ولی هیچی نشد، روی صندلی راه رو نشسته بودم،
یه دختری با کفش پاشنه بلند و لباس های گل منگلی(منظورم خوشکله😂) داشت می دوید سمتم.
یهو وقتی بم رسید وایساد.
جیسو: جنی کجاس؟
تهیونگ: جنی توی آی سی یو عه،بقیه رو کوک برد بیمارستان. *ناراحت*
جیسو: رزی رفت اونجا...بی هوشه؟
تهیونگ: اوم.
جیسو: لعنتی...
ویوی جیسو: رفتم پشت شیشه ی اتاق جنی وایسادم.
مس همیشه زیبا بود،ولی صورت زخمیش اونو ترسناک می کرد، یه اشک از چشمام زد بیرون ولی زود با دست پاکش کردم. گوشیم روشن شد و دیدم رزی یه.
مکالمه:
رزی: جیسو!
جیسو:اوم؟ (سرد و ناراحت)
رزی: فقط اون مرده نیست که می خواست اونا رو بکشه!
جیسو: یعنی چی؟
رزی: تمام مدت هر جایی که می رفتیم به اون فرد گزارش می شده!
جیسو: کدوم فرد؟ چرا واضح نمی گی؟
رزی: اون مرتیکه خودش نمی خواسته جنی رو بکشه!
اون برای رئیسش کار می کرده، نه تنها اون بلکه خدا میدونه چند نفر رو استخدام کرده که جاسوسی ما رو بکنن!
شرایط پارت بعد:۴ لایک،۵ کامنت
خوب بود دیگه؟
۲.۷k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.