عشق ناخواسته
پارت ۵
_ چرا برگه های من رو برداشتی ها (چیزی فرا تر از عربده تصور کنید )
+ م من ک که بر ن نداشتم(ترس)
از کجا فهمیده بود الان میخواد چکار کنه منو کشون کشون برد تو اتاق بست به صندلی شلاق نازکی برداشت اومد سمتم
_ هر شلاقی که میزنم میشماریم وگرنه پنج برابر میشه
+باش یک جیغ ......... ۱۰۰۰ ( بی هوش شد)
کوک ویو
آنقدر که از دستش اعصبی بودم هزارتا شلاق بهش زدم بعد هزارمین بیهوش شد نمی دونم چرا دلم براش سوخت (عاشق شدی فرزندم )
بلندش کردم بردم داخل اتاقم دکتر آوردم زخماشو پانسمان کرد نمی دونم چرا دارم این کارو براش میکنم منی که روزی هزارتا آدم میکشتم رفتم به اجوما گفتم براش سوپ درست کنه لباساشو عوض کنه خودمم رفتم اتاق کارم
ا.ت ویو
بلند شدم دیدم که زخمام پانسمان شدن لباسم عوض شده بود بعد تو اتاق ارباب بودم چیزی یادم نمیاد یهو در باز شد اجوما با یه کاسه سوپ آوند داخل سوپ رو خوردم رفتم کمک اجوما کنم آشپزخونه تمیز کنم آشپزخونه تمیز شد
! برو حیاط رو هم تمیز کن دخترم
+ چشم
رفتم حیاط رو تمیز کردم
فلش بک به دوساعت بعد
تمیز کردن حیاط دوساعت طول کشید رفتم داخل عمارت دیگه نصف شب بود رفتم خوابیدم دیگه جونی برام نمونده بود رفتم خوابیدم
پرش زمانی به ظهر
از خواب پاشدم دیدم که ساعت سه ظهره سریع کارام رو انجام دادم رفتم یه چی خوردم که ارباب صدام کرد
رفتم سمت اتاق کارش در زدم اجازه گرفتم رفتم داخل
_.....
(بچه ها من اینو تو ماشین نوشتم اگه بد شد به بزرگی خودتون ببخشید)
_ چرا برگه های من رو برداشتی ها (چیزی فرا تر از عربده تصور کنید )
+ م من ک که بر ن نداشتم(ترس)
از کجا فهمیده بود الان میخواد چکار کنه منو کشون کشون برد تو اتاق بست به صندلی شلاق نازکی برداشت اومد سمتم
_ هر شلاقی که میزنم میشماریم وگرنه پنج برابر میشه
+باش یک جیغ ......... ۱۰۰۰ ( بی هوش شد)
کوک ویو
آنقدر که از دستش اعصبی بودم هزارتا شلاق بهش زدم بعد هزارمین بیهوش شد نمی دونم چرا دلم براش سوخت (عاشق شدی فرزندم )
بلندش کردم بردم داخل اتاقم دکتر آوردم زخماشو پانسمان کرد نمی دونم چرا دارم این کارو براش میکنم منی که روزی هزارتا آدم میکشتم رفتم به اجوما گفتم براش سوپ درست کنه لباساشو عوض کنه خودمم رفتم اتاق کارم
ا.ت ویو
بلند شدم دیدم که زخمام پانسمان شدن لباسم عوض شده بود بعد تو اتاق ارباب بودم چیزی یادم نمیاد یهو در باز شد اجوما با یه کاسه سوپ آوند داخل سوپ رو خوردم رفتم کمک اجوما کنم آشپزخونه تمیز کنم آشپزخونه تمیز شد
! برو حیاط رو هم تمیز کن دخترم
+ چشم
رفتم حیاط رو تمیز کردم
فلش بک به دوساعت بعد
تمیز کردن حیاط دوساعت طول کشید رفتم داخل عمارت دیگه نصف شب بود رفتم خوابیدم دیگه جونی برام نمونده بود رفتم خوابیدم
پرش زمانی به ظهر
از خواب پاشدم دیدم که ساعت سه ظهره سریع کارام رو انجام دادم رفتم یه چی خوردم که ارباب صدام کرد
رفتم سمت اتاق کارش در زدم اجازه گرفتم رفتم داخل
_.....
(بچه ها من اینو تو ماشین نوشتم اگه بد شد به بزرگی خودتون ببخشید)
۹.۴k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.