مافیای جذاب من 💦🕳️
مافیای جذاب من 💦🕳️
ᵖᵃʳᵗ₂₈
×کوک...اون..اون..یه شیطانه..اون کوک نیست..بلکه ...بلکه..برادر دوقلو کوک هست..اون ویخواد ازت سواستفاده کنه مامان بابای منو اون کشت
+همینطوری که داشتم به حرفاش گوش میدادم که چشام سیاهی رفت و از حال رفتم
-ات..ات..نمیخوای بلند شی
+برو اونور...تو..تو..کوک..نیستی
-چی میگی ات
+من اینجا چیکار میکنم؟
-دیشب با دوستت زیادی خوردی بیهوش شدی
+چی؟ (داره دروغ میگه هانا که اصلا لب به ویسگی نمیزنه تو فکرش)
-ات خوبی؟
+عا اره چاگی فکر کنم کابوس دیدم
-خب بیا نهار
من از کی خوابیده بودم
پاشدم روتینمو کردم و لباسامو عوض کردم که یادم افتاد تو اون خیابونی که بودم دوربین داشت باید یه جورایی خرش میکردم
-سیر شدی؟
+اوم
اروم اروم رقتم جلوش و رو میز نشستم و با دستام صورتشو نوازش کردمو لبامو گذاشتم رو لباش
۵مین بعد
-اوه چیشده رمانتیک شدی؟
+هیچی همینطوری راستی من میرم بیرون
-وایسا
دستمو کشید به سمت خودش طوری که رو پاهاش نشستم رو گرنمو مارک گذاشت
+اییی
-این برای اینکه کسی به بیبیم نزدیک نشه
بیرون
مردشور خودتو بیبیتو ببرم مجبور شدم موهامو باز کنم
+چرا نمیذارید وارد شم؟
٫خانم اجازه ورود ندارید
+خیلی رفتی رو اعصابم
اصلحمو دراوردمو یه قلوله تو شونش خالی کردم که خون رو صورتم پخش شد
باورم نمیشد اون به من امپول بیهوشی زده بود و هانا رو کشت دیگه تمیخواستم اونجا باشم
برش زمانی به هفته بعد
باید کار میکردم کوک یه شرکت تو ایتالیا داشت میخواستم اونحا مار کنم
٫خوش اومدید خانم
+مرسی دفتر رعیس کجاست
٫مستقیم سمت راست
یه در با تم خیلی کلاسیک بود درش ترمیبی از سبر و مشکی بود وقتی وارد شدم دیدم یه مرد خوش هیکل با موهای بلند درحالی که دود سیگارش رو بیرون میداد نگاهش رو به من داد دوتا دستاشو روی موهاش کشید
+چ..چی ت..تو واقعا .......
شرایط پارت بعدی ۳۷۹فالور
ᵖᵃʳᵗ₂₈
×کوک...اون..اون..یه شیطانه..اون کوک نیست..بلکه ...بلکه..برادر دوقلو کوک هست..اون ویخواد ازت سواستفاده کنه مامان بابای منو اون کشت
+همینطوری که داشتم به حرفاش گوش میدادم که چشام سیاهی رفت و از حال رفتم
-ات..ات..نمیخوای بلند شی
+برو اونور...تو..تو..کوک..نیستی
-چی میگی ات
+من اینجا چیکار میکنم؟
-دیشب با دوستت زیادی خوردی بیهوش شدی
+چی؟ (داره دروغ میگه هانا که اصلا لب به ویسگی نمیزنه تو فکرش)
-ات خوبی؟
+عا اره چاگی فکر کنم کابوس دیدم
-خب بیا نهار
من از کی خوابیده بودم
پاشدم روتینمو کردم و لباسامو عوض کردم که یادم افتاد تو اون خیابونی که بودم دوربین داشت باید یه جورایی خرش میکردم
-سیر شدی؟
+اوم
اروم اروم رقتم جلوش و رو میز نشستم و با دستام صورتشو نوازش کردمو لبامو گذاشتم رو لباش
۵مین بعد
-اوه چیشده رمانتیک شدی؟
+هیچی همینطوری راستی من میرم بیرون
-وایسا
دستمو کشید به سمت خودش طوری که رو پاهاش نشستم رو گرنمو مارک گذاشت
+اییی
-این برای اینکه کسی به بیبیم نزدیک نشه
بیرون
مردشور خودتو بیبیتو ببرم مجبور شدم موهامو باز کنم
+چرا نمیذارید وارد شم؟
٫خانم اجازه ورود ندارید
+خیلی رفتی رو اعصابم
اصلحمو دراوردمو یه قلوله تو شونش خالی کردم که خون رو صورتم پخش شد
باورم نمیشد اون به من امپول بیهوشی زده بود و هانا رو کشت دیگه تمیخواستم اونجا باشم
برش زمانی به هفته بعد
باید کار میکردم کوک یه شرکت تو ایتالیا داشت میخواستم اونحا مار کنم
٫خوش اومدید خانم
+مرسی دفتر رعیس کجاست
٫مستقیم سمت راست
یه در با تم خیلی کلاسیک بود درش ترمیبی از سبر و مشکی بود وقتی وارد شدم دیدم یه مرد خوش هیکل با موهای بلند درحالی که دود سیگارش رو بیرون میداد نگاهش رو به من داد دوتا دستاشو روی موهاش کشید
+چ..چی ت..تو واقعا .......
شرایط پارت بعدی ۳۷۹فالور
۱۲.۶k
۰۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.