عضو نهمی پارت ۴
عضو نهمی پارت ۴
هان:باز شروع شد
بنگ چان:ساکتتتتتتت(جدی و عصبی)
ای ان:*ریدم حاجی*(تو مغزش گف)
بنگ چان:خب درسته فیلیکس کاره اشتباهی کرده ولی میچا توهم ببخشش دیگه جونتو که نگرفته(والا)
دینگ دینگ دینگ(زنگ در)
چانگبین:من باز میکنم
(درو باز میکنه)
منیجر:سلام امروز باید برید برا عکاسی
لینو:ولی به ما نگفته بودن
منیجر:میدونم ولی باید بریم برنامه تغیر کرده
بنگ چان:ولی باید بریم حموم و برای ۹ نفر هم وقت نداریم
منیجر ۴ نفرتون اینجا بره بقیه تو کمپانی ساعت ۱۰ عکاسی هست(مثلا ساعت ۷ و نیمه)
بنگ چان:باشه،بفرما تو
منیجر:نه باید برم ولی بادیگاراتون اینجان،و میچا هم ماسک و کولاه بزاره رو سرش
بنگ چان:چرا
منیجر: جلوی کمپانی پر از خبرنگار و فن هست برای همین هنوز نمیخوایم تیپشو ببینن
بنگ چان:اوکی
منیجر:فعلا
بنگ چان:فعلا
بنگ چان:خب کی اول میره حموم؟
میچا:من
بنگ چان:باشه برو و زود بیا
میچا:باش
رفتم حموم امدم دیدم فیلیکس دراز کشیده به گوشی نگا میکنه محل دادم بهش ارایش معمولی کردم رفتم بیرون منتظر موندیم
بنگ چان:بیاید بریم
*****کمپانی******
رسیدیم کمپانی خیلی خبرنگار و فن بود منم استرس داشتم برای همین عینک،ماسک،کولاه گزاشتم وقتی از ماشین پیاده شدم همه خبرنگارا مییومد جلو و ازم سوال میپرسیدن که یکی امد نزدیکم و تو گوشم گفت.........
تا فردا خماری بکشید😂😂❤
هان:باز شروع شد
بنگ چان:ساکتتتتتتت(جدی و عصبی)
ای ان:*ریدم حاجی*(تو مغزش گف)
بنگ چان:خب درسته فیلیکس کاره اشتباهی کرده ولی میچا توهم ببخشش دیگه جونتو که نگرفته(والا)
دینگ دینگ دینگ(زنگ در)
چانگبین:من باز میکنم
(درو باز میکنه)
منیجر:سلام امروز باید برید برا عکاسی
لینو:ولی به ما نگفته بودن
منیجر:میدونم ولی باید بریم برنامه تغیر کرده
بنگ چان:ولی باید بریم حموم و برای ۹ نفر هم وقت نداریم
منیجر ۴ نفرتون اینجا بره بقیه تو کمپانی ساعت ۱۰ عکاسی هست(مثلا ساعت ۷ و نیمه)
بنگ چان:باشه،بفرما تو
منیجر:نه باید برم ولی بادیگاراتون اینجان،و میچا هم ماسک و کولاه بزاره رو سرش
بنگ چان:چرا
منیجر: جلوی کمپانی پر از خبرنگار و فن هست برای همین هنوز نمیخوایم تیپشو ببینن
بنگ چان:اوکی
منیجر:فعلا
بنگ چان:فعلا
بنگ چان:خب کی اول میره حموم؟
میچا:من
بنگ چان:باشه برو و زود بیا
میچا:باش
رفتم حموم امدم دیدم فیلیکس دراز کشیده به گوشی نگا میکنه محل دادم بهش ارایش معمولی کردم رفتم بیرون منتظر موندیم
بنگ چان:بیاید بریم
*****کمپانی******
رسیدیم کمپانی خیلی خبرنگار و فن بود منم استرس داشتم برای همین عینک،ماسک،کولاه گزاشتم وقتی از ماشین پیاده شدم همه خبرنگارا مییومد جلو و ازم سوال میپرسیدن که یکی امد نزدیکم و تو گوشم گفت.........
تا فردا خماری بکشید😂😂❤
۵.۷k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.