ادامه پارت ۱۴ فیک عشق دوتا دوست
جونگ کوک در حال بوس کردن ا/ت بود
که یهو
نامجون:هی هی کوک چرا در قفله
کوک دست کشید از ا/ت و بلد شد
کوک:هیونگ دارم لباس می پوشم
نامجون:ا/ت کو په؟
کوک:حموم
نامجون:حموم چرا
کوک:داره لباس میپوشه
نامجون:عا اکی میگم نپوشیدی تو الان
کوک سمت در رفت و نگاه ا/ت کرد
ودر رو باز کرد که با یه گله آدم رو به رو به رو شد
و همه پخش زمین شدن
پسرا و یونا:😁
کوک:نچ نچ نچ
یونا نگاهی به ا/ت کرد
یونا:عاممممم.....این چیه؟
ا/ت:چی چیه؟
جیمین:لباست
ا/ا
ا/ت:خب؟
جیمین:زیاد کوتاه نیست
ا/ت سرشو پایین کردو گفت
ا/ت: خب چیکار کنم لباس ندارم
جیمین نگاه کوک کرد
و کوک لبخندی شیطانی تحویلش داد
جیمین توی دلش خاک تو سرت به کوک گفت
جیمین:نچ نچ
که یهو
نامجون:هی هی کوک چرا در قفله
کوک دست کشید از ا/ت و بلد شد
کوک:هیونگ دارم لباس می پوشم
نامجون:ا/ت کو په؟
کوک:حموم
نامجون:حموم چرا
کوک:داره لباس میپوشه
نامجون:عا اکی میگم نپوشیدی تو الان
کوک سمت در رفت و نگاه ا/ت کرد
ودر رو باز کرد که با یه گله آدم رو به رو به رو شد
و همه پخش زمین شدن
پسرا و یونا:😁
کوک:نچ نچ نچ
یونا نگاهی به ا/ت کرد
یونا:عاممممم.....این چیه؟
ا/ت:چی چیه؟
جیمین:لباست
ا/ا
ا/ت:خب؟
جیمین:زیاد کوتاه نیست
ا/ت سرشو پایین کردو گفت
ا/ت: خب چیکار کنم لباس ندارم
جیمین نگاه کوک کرد
و کوک لبخندی شیطانی تحویلش داد
جیمین توی دلش خاک تو سرت به کوک گفت
جیمین:نچ نچ
۳۰.۸k
۰۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.