My lucifer 11
My Lucifer
Part:11
______________
پرش زمانی_-
*ا/ت+ هیونجین~*
+:یا اوپا بیا بریم یکم فقط بازی کنیم فقط یکمییی
~:هوف ا/ت انقد اصرار نکن
+:اوپااا لطفاا به خواطر منن مگ نمدونی تو تنها دوستمی من اگه تو نیای پیشم بام بازی کنی با گهل مکنم(طبیعیه من کلا سره این پارت و پارت قبلی دارم میخندم😂🏳️🌈؟)
~:اوف باشه میام
+:مرسی اوپااااا
~:خواهش
*گایز اینجا ا/ت ۹ وهیونجین ۱۱ سلشونه*
~:اه داداش ای کی میاد از دستش راحت شم پوووف*تو دلش*
+:اوپا بیا بریم اونجا........بازی
~: باشه اومدم پوففف
*خب خلاصه همی الان بریم برا ۱۵ سالگی ا/ت و ۱۷ سالگی هیون*
ویو هیونجین_-
الان چند سال از دوستی من و ا/ت میگذره او واقعاً خیلی خشگله نمیدونم ولی میشه گفت عاشقش شدم
امروز میخوام بگم بهش حس میکنم اونم بهم حس داره ولی هرچی هست امروز بش میگم اگه هم قبول نکرد مجبورش میکنم! امروز رفتیم خونه ی من منم بهش اعتراف کردم و آره قبول کرد!الان اون مال منه!*یک سال بعد از دید ا/ت*چند وقته که هیونجین بهم بی احساس شده امروز رفتم خونه خودش دیم یه صدایی میاد رفتم در اتاقش باز کردم با صحنهای که رو به رو شدم خشکم زد یه......یه د....دختر بود داشت برا هیونجین ساک میزدهیونجین منو دبد ولی بم اهمیت نداد منم سریع اونحا و ترک کردم و تو راه کلی کریه کردم
ویو زمان حال_-
بایاد آوری اون زمان شروع به گریه کردم هیونجین منو برد داخل یه اتاق که پنجره نداشت ولی تمیز و همچی داشت یادم به کوک افتاد ساعت رو نگاه کردم دیدم ساعت ۱۲ عه حتما تا الان اومده الان چیکار داره میکنه؟اصلا اومده؟فهمیده؟ اصلا هیوجین کوکی رو از کجا میشناخت نکنه کوک هم؟نه بابا مافیا به این کیوتی و بعضی اوقات مظلومی(همچنان کوکی که کینگ مافیاس یعنی🚶🏻♀️🏳️🌈)
ویو کوکی_-
رفتم خونه که دیدم در بازه هرچی ا/ت رو صدا زدم کسی جواب نداد رفتم تو اتاق دیدم که یه نامه اونجاس
نامه:عا سلام حتما تا الان متوجه شدی که ا/ت نیست نیازی نیست نگران باشی ا/ت پیشه منه و جاش کاملا امنه و راستی دسته توهم بش نمیرسه بای هىونجىن
لعنت بش الان باید چیکار کنم پوفی کشیدم داشتم با کمک ته(منی که الان تهکوک شیپ کردنم گرفته🌚🏳️🌈)
بلاخره پیدا کردیم هم آدرس هم شمارش رو
✓:کوک کراش رو بزار برا فردا الان بهتره استراحت کن
-:باشه هیونگ ممنونم بابت کمکت
✓:خواهش
✓:خب دیگه خدافظ
-:عا خدافظ هیونگ........
Part:11
______________
پرش زمانی_-
*ا/ت+ هیونجین~*
+:یا اوپا بیا بریم یکم فقط بازی کنیم فقط یکمییی
~:هوف ا/ت انقد اصرار نکن
+:اوپااا لطفاا به خواطر منن مگ نمدونی تو تنها دوستمی من اگه تو نیای پیشم بام بازی کنی با گهل مکنم(طبیعیه من کلا سره این پارت و پارت قبلی دارم میخندم😂🏳️🌈؟)
~:اوف باشه میام
+:مرسی اوپااااا
~:خواهش
*گایز اینجا ا/ت ۹ وهیونجین ۱۱ سلشونه*
~:اه داداش ای کی میاد از دستش راحت شم پوووف*تو دلش*
+:اوپا بیا بریم اونجا........بازی
~: باشه اومدم پوففف
*خب خلاصه همی الان بریم برا ۱۵ سالگی ا/ت و ۱۷ سالگی هیون*
ویو هیونجین_-
الان چند سال از دوستی من و ا/ت میگذره او واقعاً خیلی خشگله نمیدونم ولی میشه گفت عاشقش شدم
امروز میخوام بگم بهش حس میکنم اونم بهم حس داره ولی هرچی هست امروز بش میگم اگه هم قبول نکرد مجبورش میکنم! امروز رفتیم خونه ی من منم بهش اعتراف کردم و آره قبول کرد!الان اون مال منه!*یک سال بعد از دید ا/ت*چند وقته که هیونجین بهم بی احساس شده امروز رفتم خونه خودش دیم یه صدایی میاد رفتم در اتاقش باز کردم با صحنهای که رو به رو شدم خشکم زد یه......یه د....دختر بود داشت برا هیونجین ساک میزدهیونجین منو دبد ولی بم اهمیت نداد منم سریع اونحا و ترک کردم و تو راه کلی کریه کردم
ویو زمان حال_-
بایاد آوری اون زمان شروع به گریه کردم هیونجین منو برد داخل یه اتاق که پنجره نداشت ولی تمیز و همچی داشت یادم به کوک افتاد ساعت رو نگاه کردم دیدم ساعت ۱۲ عه حتما تا الان اومده الان چیکار داره میکنه؟اصلا اومده؟فهمیده؟ اصلا هیوجین کوکی رو از کجا میشناخت نکنه کوک هم؟نه بابا مافیا به این کیوتی و بعضی اوقات مظلومی(همچنان کوکی که کینگ مافیاس یعنی🚶🏻♀️🏳️🌈)
ویو کوکی_-
رفتم خونه که دیدم در بازه هرچی ا/ت رو صدا زدم کسی جواب نداد رفتم تو اتاق دیدم که یه نامه اونجاس
نامه:عا سلام حتما تا الان متوجه شدی که ا/ت نیست نیازی نیست نگران باشی ا/ت پیشه منه و جاش کاملا امنه و راستی دسته توهم بش نمیرسه بای هىونجىن
لعنت بش الان باید چیکار کنم پوفی کشیدم داشتم با کمک ته(منی که الان تهکوک شیپ کردنم گرفته🌚🏳️🌈)
بلاخره پیدا کردیم هم آدرس هم شمارش رو
✓:کوک کراش رو بزار برا فردا الان بهتره استراحت کن
-:باشه هیونگ ممنونم بابت کمکت
✓:خواهش
✓:خب دیگه خدافظ
-:عا خدافظ هیونگ........
۲۰.۰k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.