شوهر سخت گیر من فصل دوم پارت 13
«شوهر سخت گیر من فصل 2»
پارت:13
ا.ت:حالا میخوای چیکار کنی
کوک:من نمیتونم این تصمیم رو به تنهایی بگیرم باید به خانوادم بگم
ا.ت:هر جور دوست داری
ا.ت:من میرم آشپزخانه یه چیزی بخورم
کوک:تو الان شام خوردی
ا.ت:چیکار کنم خوب من به جای دو نفر غذا میخورم
کوک:اون کوچولوی که تو شکمته خیلی خیلی کم غذا میخوره
ا.ت:اصلا دلم میخواد غذا زیاد بخور به تو چه
کوک:چاق میشی
ا.ت:برو بجون این بچه شکر کن و گرنه حسابتو میرسم
کوک:بیا برس
ا.ت:اصلا اشتهام کور شد
کوک:بیا بریم بخوابیم
ا.ت:تو برو من امشب میخام تنها بخابم
کوک:من بدون تو خابم نمیبره
ا.ت:حالا امشب بدون من سر کن
کوک:نمیشه بهت عادت کردم
ا.ت:برو
کوک:میدونی تو خیلی لجبازی و من لجباز تر از تو ام
که جونگ کوک نزدیک ا.ت شد و براید استایل بغلش کرد و به سمت اتاقشون حرکت کرد
ا.ت:بزارم زمین
کوک:نمیخام
ا.ت:منو بزار زمیننننننن*جیغ*
کوک:ساکت تو با من میخابی
ا.ت:من میخام امشب تنها بخابمممممممممم*جیغ*
کوک:گوشم کر شد
ا.ت:بزار بچه بدنیا بیاد به حسابت میرسم اقا
کوک:تو به حساب من میرسی
ا.ت:اره من میرسم
کوک:میبینیم کی به حساب کی میرسه
ا.ت:میبینیم
در همین حال که حرف میزدند رسیدن به اتاق جونگ کوک ا.ت رو گذاشت روی تخت و در قفل کرد و بعد هر دو تو بغل هم خوابیدند
«فردا»
کوک:چمدون تو جمع کردی
ا.ت:اره تو چی
کوک:منم جمع کردم حالا بریم
ا.ت:دستمو بگیر
هر دو دست همو گرفتند و از خونه خارج شدن و در خونه قفل کردند و سوار ون مشکی شیک شدن و راه افتادن به خونه ی اصلیشون چند دقیقه تو راه بودن و بعدش رسیدن
؟ :ارباب رسیدیم
کوک:پیاده شو
ا.ت:باشه
هر دو شون پیاده شدن
ا.ت:واو چه عمارت بزرگی حتی از خونه ی تو دو برابر بزرگه
کوک:خوب این عمارت هست کله پوک
ا.ت:شل مغز حرف نزن
کوک:خودت شل مغزی
ا.ت:پس تو ام خودت کله پوکی
کوک:تو خودتی
ا.ت:ها خودتی احمق
کوک:گوز نگو خودتی منگل
ا.ت:اسکل
کوک:شنگل
م:او شما اومدین خوش اومدین
پ:اینا اینجا هم دعوا دارن
ا.ت:سلام مادرجون سلام پدر جون
کوک:سلام
م:سلام بیایین سر پا نمون دخترم
پ:اره بیایین
هر چهارتا شون رفتن داخل خونه و روی مبل نشستن
پ:من در تعجبم که شما خونتون چجوری باهم وقت میگذرونین که اینقدر دعوا دارین حتی اینجا هم
ا.ت:پدر جون این پسرتون خیلی کله شقه
پ:تو چجوری میخوای ریس مافیا بشی
کوک:پدر این عروستون خیلی لجبازه
م:بسه بسه الان نمیخاد شکایت همو بکنین
شرط:
لایک:200
کامنت:ایندفعه قول میدم اگه کامنت نزارین تا دو هفته پارت بعدی رو نمیزارم و یه چیزی اگه تکراری باشه اصلا نمیزارم
کامنت بیشتر از یکی نزارین و گرنه بلاک میشین
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
پارت:13
ا.ت:حالا میخوای چیکار کنی
کوک:من نمیتونم این تصمیم رو به تنهایی بگیرم باید به خانوادم بگم
ا.ت:هر جور دوست داری
ا.ت:من میرم آشپزخانه یه چیزی بخورم
کوک:تو الان شام خوردی
ا.ت:چیکار کنم خوب من به جای دو نفر غذا میخورم
کوک:اون کوچولوی که تو شکمته خیلی خیلی کم غذا میخوره
ا.ت:اصلا دلم میخواد غذا زیاد بخور به تو چه
کوک:چاق میشی
ا.ت:برو بجون این بچه شکر کن و گرنه حسابتو میرسم
کوک:بیا برس
ا.ت:اصلا اشتهام کور شد
کوک:بیا بریم بخوابیم
ا.ت:تو برو من امشب میخام تنها بخابم
کوک:من بدون تو خابم نمیبره
ا.ت:حالا امشب بدون من سر کن
کوک:نمیشه بهت عادت کردم
ا.ت:برو
کوک:میدونی تو خیلی لجبازی و من لجباز تر از تو ام
که جونگ کوک نزدیک ا.ت شد و براید استایل بغلش کرد و به سمت اتاقشون حرکت کرد
ا.ت:بزارم زمین
کوک:نمیخام
ا.ت:منو بزار زمیننننننن*جیغ*
کوک:ساکت تو با من میخابی
ا.ت:من میخام امشب تنها بخابمممممممممم*جیغ*
کوک:گوشم کر شد
ا.ت:بزار بچه بدنیا بیاد به حسابت میرسم اقا
کوک:تو به حساب من میرسی
ا.ت:اره من میرسم
کوک:میبینیم کی به حساب کی میرسه
ا.ت:میبینیم
در همین حال که حرف میزدند رسیدن به اتاق جونگ کوک ا.ت رو گذاشت روی تخت و در قفل کرد و بعد هر دو تو بغل هم خوابیدند
«فردا»
کوک:چمدون تو جمع کردی
ا.ت:اره تو چی
کوک:منم جمع کردم حالا بریم
ا.ت:دستمو بگیر
هر دو دست همو گرفتند و از خونه خارج شدن و در خونه قفل کردند و سوار ون مشکی شیک شدن و راه افتادن به خونه ی اصلیشون چند دقیقه تو راه بودن و بعدش رسیدن
؟ :ارباب رسیدیم
کوک:پیاده شو
ا.ت:باشه
هر دو شون پیاده شدن
ا.ت:واو چه عمارت بزرگی حتی از خونه ی تو دو برابر بزرگه
کوک:خوب این عمارت هست کله پوک
ا.ت:شل مغز حرف نزن
کوک:خودت شل مغزی
ا.ت:پس تو ام خودت کله پوکی
کوک:تو خودتی
ا.ت:ها خودتی احمق
کوک:گوز نگو خودتی منگل
ا.ت:اسکل
کوک:شنگل
م:او شما اومدین خوش اومدین
پ:اینا اینجا هم دعوا دارن
ا.ت:سلام مادرجون سلام پدر جون
کوک:سلام
م:سلام بیایین سر پا نمون دخترم
پ:اره بیایین
هر چهارتا شون رفتن داخل خونه و روی مبل نشستن
پ:من در تعجبم که شما خونتون چجوری باهم وقت میگذرونین که اینقدر دعوا دارین حتی اینجا هم
ا.ت:پدر جون این پسرتون خیلی کله شقه
پ:تو چجوری میخوای ریس مافیا بشی
کوک:پدر این عروستون خیلی لجبازه
م:بسه بسه الان نمیخاد شکایت همو بکنین
شرط:
لایک:200
کامنت:ایندفعه قول میدم اگه کامنت نزارین تا دو هفته پارت بعدی رو نمیزارم و یه چیزی اگه تکراری باشه اصلا نمیزارم
کامنت بیشتر از یکی نزارین و گرنه بلاک میشین
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۱۶۰.۵k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.