پارت ۲۳(گزارش نکن)
بورام: دیگه نخور
جیمین : چرا؟
بورام: خوب نیس
جیمین: پس توئم نخور
بورام: منکم میخورم
لینا
یه ساعت گذش پام بی دلیل درد میکرد
کفشمو دراوردم مچ پام قرمز شده بود
اهمیت ندادم و کفشمو پوشیدم
به جیمین نگاه کردم به بورام خیره شده بود
لینا: بورام(اروم)
بورام: بله؟
لینا: جیمین عاشقته
بورام: چرت پرت نگو اون حتا منو بعنوان دوستش دوست نداره
لینا: ولی نگاه کردناش و رفتاراش اینو نمیگه
بورام: ...
لینا: میخای بهت ثابت کنم عاشقته؟
بورام: اره
لینا : بهش بگیم که میریم دستامونو بشوریم
و وقتی رفتیم بعد چن دقیقه من میرم بهش میگم حالت بد شده ببینیم چیکار میکنه
من مطمئنم نگران میشه
بورام: چه چیز مزخرفی
لینا: حالا بیا دیگه
بورام: باشه خب
لینا: جیمین
جیمین: بله؟ (کمی مست)
لینا: ما میریم دستامونو بشوریم
جیمین: اوکی زود برگردین
لینا: اوکی
جیمین : چرا؟
بورام: خوب نیس
جیمین: پس توئم نخور
بورام: منکم میخورم
لینا
یه ساعت گذش پام بی دلیل درد میکرد
کفشمو دراوردم مچ پام قرمز شده بود
اهمیت ندادم و کفشمو پوشیدم
به جیمین نگاه کردم به بورام خیره شده بود
لینا: بورام(اروم)
بورام: بله؟
لینا: جیمین عاشقته
بورام: چرت پرت نگو اون حتا منو بعنوان دوستش دوست نداره
لینا: ولی نگاه کردناش و رفتاراش اینو نمیگه
بورام: ...
لینا: میخای بهت ثابت کنم عاشقته؟
بورام: اره
لینا : بهش بگیم که میریم دستامونو بشوریم
و وقتی رفتیم بعد چن دقیقه من میرم بهش میگم حالت بد شده ببینیم چیکار میکنه
من مطمئنم نگران میشه
بورام: چه چیز مزخرفی
لینا: حالا بیا دیگه
بورام: باشه خب
لینا: جیمین
جیمین: بله؟ (کمی مست)
لینا: ما میریم دستامونو بشوریم
جیمین: اوکی زود برگردین
لینا: اوکی
۳.۷k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.