مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟐𝟗
رسیدیم مرکز خرید ماشین پارک کردیم رفتیم داخل واییییییییییی چقدر لباس های بال ماسکه ی خفنی دارههههه همشو می خوام خیلییییی ذوق کرده بودم برگشتم دیدم کوک داره با لبخند نگام میکنه بعد دستشو گذاشت رو سرم آروم ناز کرد و گفت
+آخیییییی بیبی کوچولو
_یااااا داری مثل بابام میشه یا
+(خنده)که اینطور
+بیا بریم این مغازه عه من چند بار ازش خرید کردم لباسای خوبی داره
_اوکی بریم
بعد رفتیم تو مغازش هایییییی چقدر خونه بزرگ و باحاله چقدر لباسای باحالی داره یه یک ربع تو مغازه گشتیم که بلخره لباس مورد علاقه م پیدا کردم روبه کوک کردم و گفتم
_نظرت چی خوشگله نه؟
+آره خلی نازه(لبخند)
@منم که هویج
_ناراحت نشو بیا کو هم اینو بردار
@اوک
+اممم خب من چی بخرم(کیوت)
_آخیییی خرگوش کوچولو تو هم بیا از اینا بخر
اومدنرف بزنه که یکی از فروشنده ها آوند گفت
!اووو اینجا یه زوج خرگوش داریم نظرتون چی لباس های کاپلی ما رو امتحان کنید
_اممم ما کاپل نیستیم(خجالت)
+(لبخند)پس اگه اینجوریه بیا برای تهیونگ نایون لباس بخریم نظارت چیه؟
_اوک ایده خوبیه
بعد رفتیم برای تهیون و نایون هم لباس خریدیم یهوووو یادم افتاد برای میا و جیمین هم بخرم برای اون ها هم یه ست کیوت گرفتیم خیلی ناز شده بود بعد حساب کردیم نشستیم تو ماشین راه افتادیم به سمت ویلا که کای گفت
@گشنمه بریم رستوران؟
_آره ایده خوبیه
+بریم
بعد رفتیم رستوران غذا خوردیم رفیتم خونه(ادمین گشادی ش میاد بنویسه😐)رفتم تو اتاقم لباسمو با لباس صبح ام عوض کردم آرایشی پاک کردم یکم کرم آب رسان زدم موهامو شونه کردم رفتم رو تخت ولو شدم رفتم به میا پیام دادم
ویو چت ات و میا
_سلام میا چطوریییی
"سلام عشقم خوبم تو چطوریییی
_منم خوبم مرسی
"جانم کاری داشتی؟
_میگم میا عاشق شدن چه حسی داره؟
"اوو شیطون نکنه خبریه؟ تو همون نبودی که میگفت من با کارم ازدواج کردم؟
_نه اینجوری نیست(چرا خیلی هم اینجوریه💅)
"خب انگار یه سری پروانه تو دلت ، چرخن بعد همش بهش فک میکنی و باهاش فانتزی هاتو میسازی و...
_خب دیگه بسه بقیه ش توضیح نده منحرف خانم
"باشه باشه برو بخواب
_اوک بای
"بای
بعد با فکر به کوک خوابم برد
اتفاق های خوبی قراره بیوفته🌚🦋💅
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟐𝟗
رسیدیم مرکز خرید ماشین پارک کردیم رفتیم داخل واییییییییییی چقدر لباس های بال ماسکه ی خفنی دارههههه همشو می خوام خیلییییی ذوق کرده بودم برگشتم دیدم کوک داره با لبخند نگام میکنه بعد دستشو گذاشت رو سرم آروم ناز کرد و گفت
+آخیییییی بیبی کوچولو
_یااااا داری مثل بابام میشه یا
+(خنده)که اینطور
+بیا بریم این مغازه عه من چند بار ازش خرید کردم لباسای خوبی داره
_اوکی بریم
بعد رفتیم تو مغازش هایییییی چقدر خونه بزرگ و باحاله چقدر لباسای باحالی داره یه یک ربع تو مغازه گشتیم که بلخره لباس مورد علاقه م پیدا کردم روبه کوک کردم و گفتم
_نظرت چی خوشگله نه؟
+آره خلی نازه(لبخند)
@منم که هویج
_ناراحت نشو بیا کو هم اینو بردار
@اوک
+اممم خب من چی بخرم(کیوت)
_آخیییی خرگوش کوچولو تو هم بیا از اینا بخر
اومدنرف بزنه که یکی از فروشنده ها آوند گفت
!اووو اینجا یه زوج خرگوش داریم نظرتون چی لباس های کاپلی ما رو امتحان کنید
_اممم ما کاپل نیستیم(خجالت)
+(لبخند)پس اگه اینجوریه بیا برای تهیونگ نایون لباس بخریم نظارت چیه؟
_اوک ایده خوبیه
بعد رفتیم برای تهیون و نایون هم لباس خریدیم یهوووو یادم افتاد برای میا و جیمین هم بخرم برای اون ها هم یه ست کیوت گرفتیم خیلی ناز شده بود بعد حساب کردیم نشستیم تو ماشین راه افتادیم به سمت ویلا که کای گفت
@گشنمه بریم رستوران؟
_آره ایده خوبیه
+بریم
بعد رفتیم رستوران غذا خوردیم رفیتم خونه(ادمین گشادی ش میاد بنویسه😐)رفتم تو اتاقم لباسمو با لباس صبح ام عوض کردم آرایشی پاک کردم یکم کرم آب رسان زدم موهامو شونه کردم رفتم رو تخت ولو شدم رفتم به میا پیام دادم
ویو چت ات و میا
_سلام میا چطوریییی
"سلام عشقم خوبم تو چطوریییی
_منم خوبم مرسی
"جانم کاری داشتی؟
_میگم میا عاشق شدن چه حسی داره؟
"اوو شیطون نکنه خبریه؟ تو همون نبودی که میگفت من با کارم ازدواج کردم؟
_نه اینجوری نیست(چرا خیلی هم اینجوریه💅)
"خب انگار یه سری پروانه تو دلت ، چرخن بعد همش بهش فک میکنی و باهاش فانتزی هاتو میسازی و...
_خب دیگه بسه بقیه ش توضیح نده منحرف خانم
"باشه باشه برو بخواب
_اوک بای
"بای
بعد با فکر به کوک خوابم برد
اتفاق های خوبی قراره بیوفته🌚🦋💅
۸.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.