مافیای من 🍷🖤
لیا : من چیکار کنم
ات : اگر ایو جیغ بکشه بیاد دیگه یک اتاق می مونه پسرا تو یک اتاق و دخترا تو حال
ایو : افرین دختر
ته : ایو بیا
ته و ایو رفتن اتاق
ته : خب خانم خانما تو ماشین چیکار می کردی
ایو رو انداخت رو تخت
ایو : تهیو
خواست حرف بطنه ته حرف زد
ته : هیس
ایو نقشش رو شروع کرد و یهو جیغ کشید
ته : یا گوشم پاره شد چی شد
ایو : ته عنکبوت
ایو از اتاق بیون امد
و همون لحظه ات
ات ویو
ایو رفت اتاق و لیا هم رفت
جیمین : خب خب خب بیبی جونم
جیمین نشست رو مبل
جیمین : بیا بشین تو بغلم
ات : جیمین
جیمین : ددی بگو
یهووو ایو جیغ کشید
جیمین بلند شد
جیمین : چی شدهههه
ات: ایو چی شده
ایو : عنکبوت
ته : کجاس من گشتم نبود
کوک و لیا امدن
کوک : چرا جیغ می زنین چی شده
جیمین : هیچی عنکبوت دیدن
کو ک: عنکبوت ترس نداره که نمیوخوا دبخوره که
ته : ایو بیا
ات : ایو ترس از حشرات داره مخصوصن عنکبوت
ته : شت
ته رفت اتاق تا عنکبوت رو پیدا کنه ( هی ته اینا دارن تو رو مسخره میکنن 😂)
ات به جیمین زد با دست
جیمین : چیههه
ات : بور کمکش
جیمین : نمی خواد دانیاسور بکشه که می خواد سوسک بکشه
ات : یااااا
لیا : کوک تو هم برو
جیمین : نمیریم که جنگ
ات : جیمین برو
کو ک: اگر برن دانباسور بکشن این همه ادم نمیره ما میریم عنکبوت بکشیم
رفتن
ات و لیا و ایو با دست به هم زدن
ات : یوهووو
ایو : افرین به خودمون
لیا : وای کم مونده بود 😂
جیمین اینا امدن
ته : چیزی نبود بیا بریم بخوابسم
ایو : نه من می ترسم
جیمین : هدففف حالا چیکا کنبم
ات : هیچی شما پذیرای بهوابین ما هم تو اتاق
جیمین : اهوم چه نقشه خوبی کشیدین
ته : خیر نمیشه
ایو : چرا خوبم میسه
خلاصه بعد از اینکه خوابیدن همه رفتن عمارتشون چند روز گذشت جیمین هنوز نیومده بود خانه ات زنگ زد به جیمین برنداشت دوباره زنگ زد
یکی : بله
ات : سلام ببخشید من به گوشی جیمین زنگ زدن
یکی : درسته تو چیکارشی
ات : ببخشید میشه گوشی رو بدین به جیمین
یکی : دستش بنده
یهو یکی گوشی رو گرفت اون چان سو بود ( دوس پسر ات داااا )
چان سو : هلو بیبی گرل
ات : چی چان سووو با جیمین کار کردی
چان سو : هیس ارم باش بچه جون
ات : خواهش می کنم ولش کن
چان سو : شرط داره
ات : شرطت چیه
چان سو : امشب باید با من بخوابی
ات : هه اصلا همیچین کاری نمیوکنم
چان سو : اوک جیمینم کشته میشه
ات : تو
چان سو : امروز ساعت ۱۱ منتظرتم
ات : جیمین
چان سو : نگران نباش اون امروز میاد خانه ولی تو باید با یک بهانه ای بیای پیش من
ات : چرا باید
چان سو : ات ببین من می تونم جیمین رو بکشم ولی اگر بزاری باهات یک شب رابطه داشته باشم تمام می کنم
ات : باشههههههه فقط قول بده با جیمین کاری نداشته باشی
چان سو : اوک فعلا
یهو در باز شد
جیمین بود
ات پرید بغل جیمین
ات : جیمین
جیمین : جانم خوشگلم چیزی شده
ات : جیمین کجا بودی
جیمین : یک جلسه مهم بودم
ات : گوشیت کجاس
جیمین : تو راه گوشیم رو دزدین
ات : اها
جیمین : ات بخوابیم خیلی خستم
ات : اهوم
جیمین رفت خوابید
جیمین : نمی خوابی
ات : عم نه فیلم دارم میرم فیلم ببینم
جیمین : اوک شب بخیر
ات : شب بخیر
ات ویو
نمی خواستم این کارو کنم چون می دونستم جیمین عصبی میشه ولی من نمی خوام جیمین رو از دست بدم یک لباس پوشیدم رفتم بیروت ادرسی که گفته بود رفتم
چان سو : فکر نمی کردم بیای
ات : مبینی که امدم
چان سو : اوک
سانسور 😐
چند ساعت گذشت
ات ویو
از روی تخت با دردی بیدار شدم رفتم لباس هام و پوشیدم و رفتم خانه ادسولی
ات : اگر ایو جیغ بکشه بیاد دیگه یک اتاق می مونه پسرا تو یک اتاق و دخترا تو حال
ایو : افرین دختر
ته : ایو بیا
ته و ایو رفتن اتاق
ته : خب خانم خانما تو ماشین چیکار می کردی
ایو رو انداخت رو تخت
ایو : تهیو
خواست حرف بطنه ته حرف زد
ته : هیس
ایو نقشش رو شروع کرد و یهو جیغ کشید
ته : یا گوشم پاره شد چی شد
ایو : ته عنکبوت
ایو از اتاق بیون امد
و همون لحظه ات
ات ویو
ایو رفت اتاق و لیا هم رفت
جیمین : خب خب خب بیبی جونم
جیمین نشست رو مبل
جیمین : بیا بشین تو بغلم
ات : جیمین
جیمین : ددی بگو
یهووو ایو جیغ کشید
جیمین بلند شد
جیمین : چی شدهههه
ات: ایو چی شده
ایو : عنکبوت
ته : کجاس من گشتم نبود
کوک و لیا امدن
کوک : چرا جیغ می زنین چی شده
جیمین : هیچی عنکبوت دیدن
کو ک: عنکبوت ترس نداره که نمیوخوا دبخوره که
ته : ایو بیا
ات : ایو ترس از حشرات داره مخصوصن عنکبوت
ته : شت
ته رفت اتاق تا عنکبوت رو پیدا کنه ( هی ته اینا دارن تو رو مسخره میکنن 😂)
ات به جیمین زد با دست
جیمین : چیههه
ات : بور کمکش
جیمین : نمی خواد دانیاسور بکشه که می خواد سوسک بکشه
ات : یااااا
لیا : کوک تو هم برو
جیمین : نمیریم که جنگ
ات : جیمین برو
کو ک: اگر برن دانباسور بکشن این همه ادم نمیره ما میریم عنکبوت بکشیم
رفتن
ات و لیا و ایو با دست به هم زدن
ات : یوهووو
ایو : افرین به خودمون
لیا : وای کم مونده بود 😂
جیمین اینا امدن
ته : چیزی نبود بیا بریم بخوابسم
ایو : نه من می ترسم
جیمین : هدففف حالا چیکا کنبم
ات : هیچی شما پذیرای بهوابین ما هم تو اتاق
جیمین : اهوم چه نقشه خوبی کشیدین
ته : خیر نمیشه
ایو : چرا خوبم میسه
خلاصه بعد از اینکه خوابیدن همه رفتن عمارتشون چند روز گذشت جیمین هنوز نیومده بود خانه ات زنگ زد به جیمین برنداشت دوباره زنگ زد
یکی : بله
ات : سلام ببخشید من به گوشی جیمین زنگ زدن
یکی : درسته تو چیکارشی
ات : ببخشید میشه گوشی رو بدین به جیمین
یکی : دستش بنده
یهو یکی گوشی رو گرفت اون چان سو بود ( دوس پسر ات داااا )
چان سو : هلو بیبی گرل
ات : چی چان سووو با جیمین کار کردی
چان سو : هیس ارم باش بچه جون
ات : خواهش می کنم ولش کن
چان سو : شرط داره
ات : شرطت چیه
چان سو : امشب باید با من بخوابی
ات : هه اصلا همیچین کاری نمیوکنم
چان سو : اوک جیمینم کشته میشه
ات : تو
چان سو : امروز ساعت ۱۱ منتظرتم
ات : جیمین
چان سو : نگران نباش اون امروز میاد خانه ولی تو باید با یک بهانه ای بیای پیش من
ات : چرا باید
چان سو : ات ببین من می تونم جیمین رو بکشم ولی اگر بزاری باهات یک شب رابطه داشته باشم تمام می کنم
ات : باشههههههه فقط قول بده با جیمین کاری نداشته باشی
چان سو : اوک فعلا
یهو در باز شد
جیمین بود
ات پرید بغل جیمین
ات : جیمین
جیمین : جانم خوشگلم چیزی شده
ات : جیمین کجا بودی
جیمین : یک جلسه مهم بودم
ات : گوشیت کجاس
جیمین : تو راه گوشیم رو دزدین
ات : اها
جیمین : ات بخوابیم خیلی خستم
ات : اهوم
جیمین رفت خوابید
جیمین : نمی خوابی
ات : عم نه فیلم دارم میرم فیلم ببینم
جیمین : اوک شب بخیر
ات : شب بخیر
ات ویو
نمی خواستم این کارو کنم چون می دونستم جیمین عصبی میشه ولی من نمی خوام جیمین رو از دست بدم یک لباس پوشیدم رفتم بیروت ادرسی که گفته بود رفتم
چان سو : فکر نمی کردم بیای
ات : مبینی که امدم
چان سو : اوک
سانسور 😐
چند ساعت گذشت
ات ویو
از روی تخت با دردی بیدار شدم رفتم لباس هام و پوشیدم و رفتم خانه ادسولی
۱۷.۲k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.