تو متعلق به منی پارت۳
+جیمین شیییی
=بله؟
+نظرم عوض شد،میشه برگردیم؟
=چرا دمدمی مزاج شدی...باشه
+سر راهت نگه دار،باید یه چند تا چیز بخرم
=باشه
+نگه دار لطفا
=زود بیا
(اینجا نیلا چون آشپزیش خوبه،برای جیمین میخواد غذا درست کنه،و اون غذاها سه نوع ان،راتاتویی،راویولی،و پیتزا.بچه ام خیلی هنرمنده چی فک کردین؟حالا اگه نمیدونستید بدونید،نیلا با الهام گرفتن از شخصیت خودم طراحی شده)
+بریم
=چقدر خرید کردی،یه دیو میخواد همه اینا رو بخوره؟
+سر به سرم نزار،نه خیر.بزار برسیم خونه ات،بعدش میفهمی
=خونه ام؟(با یه نگاه ترسناک)
+چیزه،خونمون(با یه نگاه مظلوم)
(میرسن خونه و نیلا سریع از ماشین میپره بیرون)
+آجومااا
..بله خانم؟
+آجوما،آشپزخونه کجاس؟
..ته راهرو عه خانم
+یه دقیقه باهام بیا لطفا آجوما
..چشم
+خب آجوما،به من بگو کاسه های استیل،همزن،وپیرکس هاتون کجاس؟
(آجوما جای چیزایی که نیلا خواسته بودو گفت بهش)
+میتونی بری
..چشم
(تو اینجا،نیلا اول بادمجون و کدو و گوجه فرنگی و پیازو میشوره،حلقه های نسبتا نازک میبرتشون،بعدم مثل موش سرآشپز میچینه ته پیرکس،بعدش سس شو آماده میکنه و میریزه رو راتاتویی خام،و جیمین یهو میاد)
=چیکار میکنی؟
+کوری؟دارم غذا درست میکنم
=پس برای همین بود گفتی برگردیم؟
+آره،پس برای چی بود آخه؟بیا بشین
=هوم
+باز این گفت هوم،ایشش
=چی داری درست میکنی خانم سرآشپز؟
+راتاتویی،راویولی و پیتزا
=تو آشپز بودی قبلا؟
+نه،از بچگیم آشپزی کردنو یاد گرفتمو و دوس داشتم
=هوم باشه،تا تو غذاتو درست کنی،من میرم دوش بگیرم
+هان؟آها
=چی فکری کردی؟
+من من چه فکری میتونم بکنم اصلا؟بعدشم،من منحرف نیستممم
=باشه بابا رفتم
(اینجا آشپزی کردن نیلا رو میزاریم رو دور ۲)
+جیمین شی؟کجای...شت
نیلا ویو:ای بابا،الان فک میکنه منحرفی چیزیم من.اه تو این وضعیت لپام هم گل انداخته،تفففف تو این دنیای مزخرف،تف
=چی شد؟گفتی منحرف نیستی که
+دروغ نگفتم که،بعدشم شام حاضر شد،گفتم بیام بهت بگم،میشه دستتو از رو کمرم برداری لطفا؟
=نه
+گیری کردیما،حداقل اون لباس بی صاحبتو بپوش
=نمیشه
+باشه بابا،فهمیدم
=دوسم داری؟
+نمیدونم،منی که فقط تازه چند ساعته دیدمت،چطوری باید دوست داشته باشم؟
=به مرور زمان
+باشه،لباستو بپوش بریم پایین،شام سرد شد،زود باش لطفا
=الان میام
نیلا ویو:عرررررررررررر،مرتیکه جذابب(اینجا جیمین موهاشو خشک نکرده بود و یه حالت جذابی داشت)
=چرا زل زدی به من؟
+هیچی هیچی،غذاتونو میل بفرمایید لطفا
=چشم
+چطوره؟(با یه نگاه بامزه و کیوت)
=خوشمزه اس
+فقط همین؟
=نه،از کی انقدر ماهر غذا درست میکردی؟
+از وقتی نه سالم بود
=جدی؟عجب باشه
+خوابم میاد
=باشه بیا بریم بخوابیم
+بله؟بریم؟نکنه فکر کردی رو یه تخت باید بخوابیم؟هی،گوشات می شنوه؟
=درست حرف بزن؟بعدشم،نکنه از من میترسی؟
+نه پس،انتظارداری حرف نزنم؟آره میترسم بازوهات خیلی گنده ان
=کاری باهات ندارم،بگیر بخواب
+چشم جناب مافیا
=... شب بخیر
+شب بخیر،بون نویت(لازم به ذکره بون نویت یعنی شب بخیر به فرانسوی.تلفظشم این شکلی عه:Bonne Nuit)
و من الان پاره ام رسما
خوابم میاد،بیدار شدم بازم آپ میکنم
=بله؟
+نظرم عوض شد،میشه برگردیم؟
=چرا دمدمی مزاج شدی...باشه
+سر راهت نگه دار،باید یه چند تا چیز بخرم
=باشه
+نگه دار لطفا
=زود بیا
(اینجا نیلا چون آشپزیش خوبه،برای جیمین میخواد غذا درست کنه،و اون غذاها سه نوع ان،راتاتویی،راویولی،و پیتزا.بچه ام خیلی هنرمنده چی فک کردین؟حالا اگه نمیدونستید بدونید،نیلا با الهام گرفتن از شخصیت خودم طراحی شده)
+بریم
=چقدر خرید کردی،یه دیو میخواد همه اینا رو بخوره؟
+سر به سرم نزار،نه خیر.بزار برسیم خونه ات،بعدش میفهمی
=خونه ام؟(با یه نگاه ترسناک)
+چیزه،خونمون(با یه نگاه مظلوم)
(میرسن خونه و نیلا سریع از ماشین میپره بیرون)
+آجومااا
..بله خانم؟
+آجوما،آشپزخونه کجاس؟
..ته راهرو عه خانم
+یه دقیقه باهام بیا لطفا آجوما
..چشم
+خب آجوما،به من بگو کاسه های استیل،همزن،وپیرکس هاتون کجاس؟
(آجوما جای چیزایی که نیلا خواسته بودو گفت بهش)
+میتونی بری
..چشم
(تو اینجا،نیلا اول بادمجون و کدو و گوجه فرنگی و پیازو میشوره،حلقه های نسبتا نازک میبرتشون،بعدم مثل موش سرآشپز میچینه ته پیرکس،بعدش سس شو آماده میکنه و میریزه رو راتاتویی خام،و جیمین یهو میاد)
=چیکار میکنی؟
+کوری؟دارم غذا درست میکنم
=پس برای همین بود گفتی برگردیم؟
+آره،پس برای چی بود آخه؟بیا بشین
=هوم
+باز این گفت هوم،ایشش
=چی داری درست میکنی خانم سرآشپز؟
+راتاتویی،راویولی و پیتزا
=تو آشپز بودی قبلا؟
+نه،از بچگیم آشپزی کردنو یاد گرفتمو و دوس داشتم
=هوم باشه،تا تو غذاتو درست کنی،من میرم دوش بگیرم
+هان؟آها
=چی فکری کردی؟
+من من چه فکری میتونم بکنم اصلا؟بعدشم،من منحرف نیستممم
=باشه بابا رفتم
(اینجا آشپزی کردن نیلا رو میزاریم رو دور ۲)
+جیمین شی؟کجای...شت
نیلا ویو:ای بابا،الان فک میکنه منحرفی چیزیم من.اه تو این وضعیت لپام هم گل انداخته،تفففف تو این دنیای مزخرف،تف
=چی شد؟گفتی منحرف نیستی که
+دروغ نگفتم که،بعدشم شام حاضر شد،گفتم بیام بهت بگم،میشه دستتو از رو کمرم برداری لطفا؟
=نه
+گیری کردیما،حداقل اون لباس بی صاحبتو بپوش
=نمیشه
+باشه بابا،فهمیدم
=دوسم داری؟
+نمیدونم،منی که فقط تازه چند ساعته دیدمت،چطوری باید دوست داشته باشم؟
=به مرور زمان
+باشه،لباستو بپوش بریم پایین،شام سرد شد،زود باش لطفا
=الان میام
نیلا ویو:عرررررررررررر،مرتیکه جذابب(اینجا جیمین موهاشو خشک نکرده بود و یه حالت جذابی داشت)
=چرا زل زدی به من؟
+هیچی هیچی،غذاتونو میل بفرمایید لطفا
=چشم
+چطوره؟(با یه نگاه بامزه و کیوت)
=خوشمزه اس
+فقط همین؟
=نه،از کی انقدر ماهر غذا درست میکردی؟
+از وقتی نه سالم بود
=جدی؟عجب باشه
+خوابم میاد
=باشه بیا بریم بخوابیم
+بله؟بریم؟نکنه فکر کردی رو یه تخت باید بخوابیم؟هی،گوشات می شنوه؟
=درست حرف بزن؟بعدشم،نکنه از من میترسی؟
+نه پس،انتظارداری حرف نزنم؟آره میترسم بازوهات خیلی گنده ان
=کاری باهات ندارم،بگیر بخواب
+چشم جناب مافیا
=... شب بخیر
+شب بخیر،بون نویت(لازم به ذکره بون نویت یعنی شب بخیر به فرانسوی.تلفظشم این شکلی عه:Bonne Nuit)
و من الان پاره ام رسما
خوابم میاد،بیدار شدم بازم آپ میکنم
۵.۶k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.