ادامه رمان....
ادامه رمان....
(ساناز)
جیغغغغغغ بالاخرههه
من:ممنون
اشوان:میتونی بری
این یعنی گمشو بیرون
رفتم بیرون از اتاقش
من:یالله
عسل:چیشد
من:بررریم
سارا با صدا بلندی و دهنی باز:نههه
منم مثل خودش گفتم:ارهههه
مینو:جووون ایول میخوامت
من:می تو عشقم
از سالن بیرون اومدیم
سه تا ماشین بود برای 11نفر
من و ساراو مینو و مستانه و عاطفه تو هیواندایی عسل بودیم
حرکت کرد
میشه گفت خارج از شهر بود
انقد تا اونجا کورس گذاشتیم و اهنگ زدبازی بلندددد گذاشتیم
خوش گذشت
(فروغ)
اهووو چه خونه ای
ساناز این کجاش بوده
نکنه شوهر کرده به اون مایه دارا
نه بابا کی اینو میگیره
مازراتی مشکی جلو پام ترمز کرد
از ترس پریدم و دستم رو روی قلبم گذاشتم شیشه هاش دودی بود
شیشه هاش پایین اومد
اهوووو این که اقا خوشتیپه خودمونه
جاااانممممم؟؟؟فروغ/؟؟؟؟این چی بود تو گفتی؟؟؟
شاهین:نخوری منو
من:گه که خوردن نداره
شاهین:بخاطر همین که نمیخورمت
من:عه...بخاطر همینه هی وایسادین نگام میکنین
ایشی گفتم و به سمت در ویلا حرکت کردم
سه تا ماشین که برام اشنا بودن به نوبت اومدن
عه بچه هان که
پیاده شدن و اومدن بهمون سلام کردن
(ساناز)
جیغغغغغغ بالاخرههه
من:ممنون
اشوان:میتونی بری
این یعنی گمشو بیرون
رفتم بیرون از اتاقش
من:یالله
عسل:چیشد
من:بررریم
سارا با صدا بلندی و دهنی باز:نههه
منم مثل خودش گفتم:ارهههه
مینو:جووون ایول میخوامت
من:می تو عشقم
از سالن بیرون اومدیم
سه تا ماشین بود برای 11نفر
من و ساراو مینو و مستانه و عاطفه تو هیواندایی عسل بودیم
حرکت کرد
میشه گفت خارج از شهر بود
انقد تا اونجا کورس گذاشتیم و اهنگ زدبازی بلندددد گذاشتیم
خوش گذشت
(فروغ)
اهووو چه خونه ای
ساناز این کجاش بوده
نکنه شوهر کرده به اون مایه دارا
نه بابا کی اینو میگیره
مازراتی مشکی جلو پام ترمز کرد
از ترس پریدم و دستم رو روی قلبم گذاشتم شیشه هاش دودی بود
شیشه هاش پایین اومد
اهوووو این که اقا خوشتیپه خودمونه
جاااانممممم؟؟؟فروغ/؟؟؟؟این چی بود تو گفتی؟؟؟
شاهین:نخوری منو
من:گه که خوردن نداره
شاهین:بخاطر همین که نمیخورمت
من:عه...بخاطر همینه هی وایسادین نگام میکنین
ایشی گفتم و به سمت در ویلا حرکت کردم
سه تا ماشین که برام اشنا بودن به نوبت اومدن
عه بچه هان که
پیاده شدن و اومدن بهمون سلام کردن
۱۱.۴k
۰۱ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.