بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
نکته مهم این است که وقتی کسی چنین میگوید و شبهه وارد میکند، خودش در چه موضعی از انکار قرار دارد؟ آیا فقط نادان است، یا در قبول کردن خدا نیز دروغ میگوید و نفاق میکند تا به نماز و روزه و قرآن و سایر احکام بتازد؟ البته او را نیز ابتدا متذکر گردید، شاید اثر کند، نه اثری که شما همان لحظه ببینید، بلکه شاید تلنگری به ذهنش و به دلش باشد و یک جا خودش را نشان دهد: فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى - پس پند ده متذکر شو، اگر پند سود بخشد.(سوره اعلی آیه 9)
تذکر، یعنی یادآوری کردن و متوجه نمودن؛ و معمولاً یادآوری و توجه دادن وقتی است که انسان خودش چیزی را میدانسته، اما یا فراموش کرده و یا غفلت میورزد و به آن توجه ندارد.
از این رو، شاید مناسب باشد که برای ذهن این افراد چند سؤال ساده و به قول شما عامیانه مطرح گردد، شاید که تذکری باشد. مثل این که سؤال شود:
الف) - فرق بین این که شما وجود خدا را قبول دارید، با این که وجود زمین و خورشید را قبول دارید، چیست؟!
دقت کنیم که برخی برای فرار از کفر از یک سو و عدم تقید به اطاعت ازخداوند متعال از سوی دیگر، با یک جمله کوتاه من خدا را قبول دارم، ولی سعی میکنند تا نافرمانی و عصیان خود را تطهیر کنند و با همان ولی که آخر جمله خود میآورند، کار را خراب میکنند.
ب) - بپرسید: شاید برای تو بین قبول داشتن خدا، با قبول داشتن وجود زمین و خورشید فرقی نکند، بالاخره یک موجود هست و تو هم میگویی قبول دارم که هست؛ اما بگو آیا برای این خدای تو فرقی هم دارد که تو به کدام راه بروی، چه بکنی یا نکنی؟ در نتیجه آیا این خدای تو هدایت هم میکند، یا فقط مثل یک کارخانه تولیدی، خلق میکند؟
ج) - بپرسید: این خدای تو اگر هدایت نمیکند که اصلاً خدا نیست، اما اگر هدایت میکند، چگونه؟ به خودت وحی فرستاده و میفرستد و یا به انبیایش فرستاده و به تو فرموده که تبعیت و اطاعت کن؟
د) - بعد بفرمایید: قبول داشتن خدا یک مقوله است و عبادت و بندگی کردن خدا یک مقوله دیگری است. بعد برای او مثال بزنید و بفرمایید: من قبول دارم که خورشید و ماه هستند - کهکشان راه شیری هم هست - این درخت هست و تو هم هستی. اما این قبول داشتن، به هیچ وجه ایجاب نمیکند که من مطیع ماه و خورشید و تو باشم. حالا این خدایی که تو قبولش داری؛ مثل ماه و خورشید است یا باید عبادت و اطاعتش کنی؟!(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
نکته مهم این است که وقتی کسی چنین میگوید و شبهه وارد میکند، خودش در چه موضعی از انکار قرار دارد؟ آیا فقط نادان است، یا در قبول کردن خدا نیز دروغ میگوید و نفاق میکند تا به نماز و روزه و قرآن و سایر احکام بتازد؟ البته او را نیز ابتدا متذکر گردید، شاید اثر کند، نه اثری که شما همان لحظه ببینید، بلکه شاید تلنگری به ذهنش و به دلش باشد و یک جا خودش را نشان دهد: فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى - پس پند ده متذکر شو، اگر پند سود بخشد.(سوره اعلی آیه 9)
تذکر، یعنی یادآوری کردن و متوجه نمودن؛ و معمولاً یادآوری و توجه دادن وقتی است که انسان خودش چیزی را میدانسته، اما یا فراموش کرده و یا غفلت میورزد و به آن توجه ندارد.
از این رو، شاید مناسب باشد که برای ذهن این افراد چند سؤال ساده و به قول شما عامیانه مطرح گردد، شاید که تذکری باشد. مثل این که سؤال شود:
الف) - فرق بین این که شما وجود خدا را قبول دارید، با این که وجود زمین و خورشید را قبول دارید، چیست؟!
دقت کنیم که برخی برای فرار از کفر از یک سو و عدم تقید به اطاعت ازخداوند متعال از سوی دیگر، با یک جمله کوتاه من خدا را قبول دارم، ولی سعی میکنند تا نافرمانی و عصیان خود را تطهیر کنند و با همان ولی که آخر جمله خود میآورند، کار را خراب میکنند.
ب) - بپرسید: شاید برای تو بین قبول داشتن خدا، با قبول داشتن وجود زمین و خورشید فرقی نکند، بالاخره یک موجود هست و تو هم میگویی قبول دارم که هست؛ اما بگو آیا برای این خدای تو فرقی هم دارد که تو به کدام راه بروی، چه بکنی یا نکنی؟ در نتیجه آیا این خدای تو هدایت هم میکند، یا فقط مثل یک کارخانه تولیدی، خلق میکند؟
ج) - بپرسید: این خدای تو اگر هدایت نمیکند که اصلاً خدا نیست، اما اگر هدایت میکند، چگونه؟ به خودت وحی فرستاده و میفرستد و یا به انبیایش فرستاده و به تو فرموده که تبعیت و اطاعت کن؟
د) - بعد بفرمایید: قبول داشتن خدا یک مقوله است و عبادت و بندگی کردن خدا یک مقوله دیگری است. بعد برای او مثال بزنید و بفرمایید: من قبول دارم که خورشید و ماه هستند - کهکشان راه شیری هم هست - این درخت هست و تو هم هستی. اما این قبول داشتن، به هیچ وجه ایجاب نمیکند که من مطیع ماه و خورشید و تو باشم. حالا این خدایی که تو قبولش داری؛ مثل ماه و خورشید است یا باید عبادت و اطاعتش کنی؟!(ادامه دارد...)
۳۶۴
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.