سهون تصورات
با دوستات قرار داری که برید خرید و بعدم برید بار چون می دونی سهون مخالفت میکنه همین که می خوابه اروم می ری اماده میشی خیلی یواش از در اتاق میای بیرون و می ری سمت در خونه و سرت هم پایین بود که به یه چیز محکم برخورد میکنی سرتو میاری بالا و با این صحنه روبه رو میشی.
سهون: به به بیبی گرل من جایی تشریف می بردن؟
ا/ت: من .. من. خب می دونی
که توی یک لحظه از بغلت میکنه و می برتت سمت اتاق
سهون: هیش یه کلمه دیگه بگی یه کاری میکنم تا سه روز از جات بلند نشی باید تنبیه شی تا یاد بگیری چیزی رو از اوه سهون مخفی نکنی 😏😏😈
دوستای عزیزم اولین باره می نویسم چطور بود؟ اصکی ممنوع❤
سهون: به به بیبی گرل من جایی تشریف می بردن؟
ا/ت: من .. من. خب می دونی
که توی یک لحظه از بغلت میکنه و می برتت سمت اتاق
سهون: هیش یه کلمه دیگه بگی یه کاری میکنم تا سه روز از جات بلند نشی باید تنبیه شی تا یاد بگیری چیزی رو از اوه سهون مخفی نکنی 😏😏😈
دوستای عزیزم اولین باره می نویسم چطور بود؟ اصکی ممنوع❤
۱۵.۹k
۲۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.